پارت چهار
پارت چهار
Time ⏳⏳⏳
هوپی ویو
رفتم پایین پدرم و مادرم روی مبل نشسته بودن و آماده بودن بهم نگاه کردن و باهم داد زدن برم آماده شم
,(جعرررررررررررر)
خندیدم و رفتم بالا
خب من پسر پر آنرژی هستم و استایل های بگ بیشتر میپوشم تا مانعش نشم
)جنب و جوش(
یا همون انرژی
(داخل اینترنت بود )
رفتم اتاقم
یه دوش گرفتم که حدودا نیم ساعت بود
آمدم بیرون ساعت شیش و نیم بود لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین
(پارت بعد لباس هوپی هست)
خب باید خبر بدم که طبق گفته ی پدرم این مهمونی ویژست
و ماهم هفته بعد پنجشنبه قراره دعوتشون بکنیم
آماده شدم رفتم پایین و سوار ماشین شدیم
√پسرم
+بله پدر
√ببین اونجا دو تا دختر دارن و یک پسر
+خب
√پسرش هم سن توعه
+هوم
√و یک دختره چهارده ساله و یک دختره بیست ساله دارن
+خب
√همین سعی کن باهاش اوکی شی
+اوففففففف باشه
πرسیدیم بیاین بریم
+موافقم مامان
¥:)راویتونه
¥رفتن به سمت عمارت پارک
Time ⏳⏳⏳
هوپی ویو
رفتم پایین پدرم و مادرم روی مبل نشسته بودن و آماده بودن بهم نگاه کردن و باهم داد زدن برم آماده شم
,(جعرررررررررررر)
خندیدم و رفتم بالا
خب من پسر پر آنرژی هستم و استایل های بگ بیشتر میپوشم تا مانعش نشم
)جنب و جوش(
یا همون انرژی
(داخل اینترنت بود )
رفتم اتاقم
یه دوش گرفتم که حدودا نیم ساعت بود
آمدم بیرون ساعت شیش و نیم بود لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین
(پارت بعد لباس هوپی هست)
خب باید خبر بدم که طبق گفته ی پدرم این مهمونی ویژست
و ماهم هفته بعد پنجشنبه قراره دعوتشون بکنیم
آماده شدم رفتم پایین و سوار ماشین شدیم
√پسرم
+بله پدر
√ببین اونجا دو تا دختر دارن و یک پسر
+خب
√پسرش هم سن توعه
+هوم
√و یک دختره چهارده ساله و یک دختره بیست ساله دارن
+خب
√همین سعی کن باهاش اوکی شی
+اوففففففف باشه
πرسیدیم بیاین بریم
+موافقم مامان
¥:)راویتونه
¥رفتن به سمت عمارت پارک
۲.۲k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.