آنجا که سحر گونهی گلگون تو در خواب



آنجا که سحر، گونه‌ی گلگون تو در خواب
از بوسه‌ی خورشید چو برگ گل ناز است

آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد،
چشمم به تماشا و تمنای تو باز است!

من نیز چو خورشید،
دلم زنده به عشق است.
راه ِ دل ِ خود را نتوانم که نپویم

هر صبح در آیینه‌ی جادویی خورشید
چون می نگرم، او همه من، من همه اویم!

- #فریدون_مشیری
از دفتر: " #ابر_و_کوچه "
دیدگاه ها (۱)

‌صبح خورشید آمددفتر مشق شبم را خط زدپاک کن، بیهوده است اگر ا...

‌من چه سبزم امروزو چه اندازه تنم هشیار است.در دلم چیزی هست ،...

‌صبحِ جمعه ات بخیر هرکجا که هستی، به یاد من باشمن با تو چای ...

‌#حضرت_سعدی ای دردل من رفته چوخون دررگ وپوست هرچ آن به سر آی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط