part

part⁷
ویو آنیا*
جک منو تا در کلاس آورد
دامیان تا الان پشت ما حرکت می‌کرد
جک منو یکم به دیوار چسبوند و اومد جلو دامیان قدماشو آروم تر کرد
گره دستاش محکم تر شد
چشامو بستم
جک دست گذاشت رو چونم و لب زد
جک: چشاتو باز کن بیب
و وقتی نیستم ضایع بازی در نمیاری
نمیخوام کاری کنی دامیان متوجه بشه عاشقم نیستی
کلمه آخرش رو زیر لب آروم گفت و بعد از کناره گوشم که داشت صورتش را میکشید به بوسه گذاشت و بعد
رفت .. رفتنش رو نگاه کردم و بعد
دامیان اومد نزدیکم
مچ دستمو گرفت و کشید که
با یه حالت عادی گفتم
آنیا: هی داری چیکار میکنی

ویو دامیان*
وقتی اون مردک انیا رو بوسید داغ کردم
عصبی شدم
دستام و مشت کردم و آماده دعوا بودم
بعد تصمیم گرفتم یکاری کنم
آنیا رو مال خودم کنم..
وقتی جک رفت
مچشو گرفتم
عصبی بودم و دستاشو محکم فشار میدادم
می‌دونم دردش اومده بود
ولی من دوسش داشتم
نباید با اون مردک .. هوف
رد دادم
بردمش پشت یکی از دیوارای مدرسه
اونجا هیچکس نمیرفت
پاتوقم بود
آنیا رو کشیدم اونجا و
چسبوندمش به دیوار
لب زدم
دامیان: با اون پسره ی کودن چیکار میکردی ها (داد)
آنیا: به تو ربطی نداره دامیان ولم کن
دامیان: اتفاقا به من ربط داره
پیش اون پسره چیکار میکردی
چرا بوست کرد
چرا کمرتو گرفت
ها چرااا (آخرش و با داد گفت)
آنیا: شاید چون من دوست دارم یه نفر لبامو بوس کنه بوسم کرده
شاید چون بغل و دوست دارم بغلم می‌کنه
شاید چون دوسم داره اینکارو می‌کنه(کمی بلند)
دامیان: پس دوست داری یه نفر بوست کنه؟
آنیا: اره دوست دارم
و اون منو بوس می‌کنه ولی تو چی؟
فقط منو مسخره میکنی و بعد الان رگ غیرت داری که چرا بهم نزدیکهه
دامیان: پس دوست داری ینفر بوست کنه؟
آنیا: چندبار بگم آره دوست دارممممم

دامیان: پس فقط من قراره بوست کنم
و لبامو گذاشتم روی لباش(عکسشو میزارمممم😭)

لباشو خوردم
آنیا اولش مقاومت کرد ولی بعدش
همراهی کرد
دستمو گذاشتم روی کمرش و اون یکی دستمو گذاشتم
پشت سرش
لباش مزه یک عالی رو میداد
مزه یک توت فرنگی
فقط میخواستم بوسش کنم
میخواستم .. مال من باشه
مال من
فقط
مال من

ویو آنیا*
دامیان لبامو بوسید
شکه شدو
اما بعدش همراهیش کردم
دیگه داشتم توی نفس کشیدن کم میوردم
لباش
مزه یک خیلی خوبی داشت
مزه یک عالی رو داشت
مزه ی .. شکلات..

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خسته نباشیدددد😂
دوستان مغزم رگ به رگ شد تا نوشتمش😂😭
امشب احتمالا پارت بعد و میزارمم
استایل بعد عکس که هست
مال اون جا که گفتم میزارم عکسشو هست⁦ᕦ⁠ʕ⁠ ⁠•⁠ᴥ⁠•⁠ʔ⁠ᕤ⁩
دیدگاه ها (۳)

part⁸ویو آنیا* بعد از پنج مین از هم جدا شدیم نفس نفس میزدیم ...

عاشق یک جاسوس شدمpart⁹ویو دامیان* وقتی که جک و آنیا از کلاس ...

part⁶خاموشی.. صبح وقتی بیدار شدم روی تختم بودم فکر کردم همه ...

part⁴زنگ ورزش تموم شد تو فکر بودم که بکی اومد بکی. هی انیا ب...

part¹³عاشق یک جاسوس شدم فلش به فردا/»*/ویو دامیان* از خواب ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط