🎀💕•عشق لجباز•💕🎀
🎀💕•عشق لجباز•💕🎀
#part_61
#طاها
داشتم با مبین حرف میزدم که یهو رها پریشون اومد سمتم و محکم دستمو گرفت
نگاش کردم دیدم رنگش پریده
طاها:چیشده رها چرا رنگت پریده
رها:طا..ط.طاها
طاها:جانم عزیزم چیشده
رها:بابام
طاها:بابات کو
رها:اونوروه تو قسمت مهمونا
طاها:تو واسه چی رفتی اونور اصن مگه قرار نبود نری تا همگی با هم بریم و رلامونو به خانوادهامون معرفی کنیم
رها:چرا حواسم نبود ببخشید😔
طاها:فدای سرت دورت بگردم اصلا حق نداری بترسی من پیشتم نمیزارم کسی آسیبی بهت بزنه
بیا پیش خودم وایسا
رها:باش🥺
قبل ازینکه که شکیب و فریال وارد سالن مهمونا بشن باید میرفتن اتاق عقد و عقد میکردن
همه فامیلای نزدیک شکیب و فریال هم اونجا بودن منو رها و مبین و نازی هم رفتیم
#رها
رفتیم تو اتاق عقد هنوز کسی نیومده بود شکیب و فریال نشسته بودن رو صندلی و صحبت میکردن
طاها:اهمم شکیب خان بالاخره موفق شدیا
شکیب:مگه میشه شکیب چیزی بخاد و نتونه و بعدش به فریال نگاه کرد
رها:اولالالا نکشیمون حالا
مبین :غیر از شوخی خیلی مبارکتون باشه داش به پای هم کپک بزنید
فریال:😂مرسی عیزم
مهمونا وارد شدن و بعد از اونا عاقد اومد تو
و شروع کرد به خوندن مبین و طاها بالا سرشون پارچه گرفتن و منو نازی قند میساییدیم
....
عاقد:عروس خانم سرکار خانم فریال نیکفر آیا بنده وکیلم شما را به عقد و نکاح دائمی و آسمانی جناب آقای شکیب غلامی در بیاورم ؟بنده وکیلم؟
یهو طاها داد زد :داماد رفته گل بچینه
همه خندیدن
مبین :قبلنا عروس میرفت گل میچیدا
طاها:حالا چه فرقی میکنه اینا ازین به بعد یکنفرن
نازی :بعله بعله😏
عاقد عروس خانم برای بار دوم میپرسم سرکار خانم فریال نیکفر آیا بنده وکیلم شما را به عقد و نکاح دائمی و آسمانی جناب آقای شکیب غلامی در بیاورم ؟بنده وکیلم؟
طاها:داما....
رها:عروس رفته گلاب بیارهه😒
طاها:بعله همون
عاقد :عروس خانم اگه گلاتونو چیدید گلابتونم اوردین بنده وکیلم ؟
فریال با خجالت :با اجازه پدر مادرم و بزرگترا.......بله:)
ادامه دارد ... •📕❤•
#part_61
#طاها
داشتم با مبین حرف میزدم که یهو رها پریشون اومد سمتم و محکم دستمو گرفت
نگاش کردم دیدم رنگش پریده
طاها:چیشده رها چرا رنگت پریده
رها:طا..ط.طاها
طاها:جانم عزیزم چیشده
رها:بابام
طاها:بابات کو
رها:اونوروه تو قسمت مهمونا
طاها:تو واسه چی رفتی اونور اصن مگه قرار نبود نری تا همگی با هم بریم و رلامونو به خانوادهامون معرفی کنیم
رها:چرا حواسم نبود ببخشید😔
طاها:فدای سرت دورت بگردم اصلا حق نداری بترسی من پیشتم نمیزارم کسی آسیبی بهت بزنه
بیا پیش خودم وایسا
رها:باش🥺
قبل ازینکه که شکیب و فریال وارد سالن مهمونا بشن باید میرفتن اتاق عقد و عقد میکردن
همه فامیلای نزدیک شکیب و فریال هم اونجا بودن منو رها و مبین و نازی هم رفتیم
#رها
رفتیم تو اتاق عقد هنوز کسی نیومده بود شکیب و فریال نشسته بودن رو صندلی و صحبت میکردن
طاها:اهمم شکیب خان بالاخره موفق شدیا
شکیب:مگه میشه شکیب چیزی بخاد و نتونه و بعدش به فریال نگاه کرد
رها:اولالالا نکشیمون حالا
مبین :غیر از شوخی خیلی مبارکتون باشه داش به پای هم کپک بزنید
فریال:😂مرسی عیزم
مهمونا وارد شدن و بعد از اونا عاقد اومد تو
و شروع کرد به خوندن مبین و طاها بالا سرشون پارچه گرفتن و منو نازی قند میساییدیم
....
عاقد:عروس خانم سرکار خانم فریال نیکفر آیا بنده وکیلم شما را به عقد و نکاح دائمی و آسمانی جناب آقای شکیب غلامی در بیاورم ؟بنده وکیلم؟
یهو طاها داد زد :داماد رفته گل بچینه
همه خندیدن
مبین :قبلنا عروس میرفت گل میچیدا
طاها:حالا چه فرقی میکنه اینا ازین به بعد یکنفرن
نازی :بعله بعله😏
عاقد عروس خانم برای بار دوم میپرسم سرکار خانم فریال نیکفر آیا بنده وکیلم شما را به عقد و نکاح دائمی و آسمانی جناب آقای شکیب غلامی در بیاورم ؟بنده وکیلم؟
طاها:داما....
رها:عروس رفته گلاب بیارهه😒
طاها:بعله همون
عاقد :عروس خانم اگه گلاتونو چیدید گلابتونم اوردین بنده وکیلم ؟
فریال با خجالت :با اجازه پدر مادرم و بزرگترا.......بله:)
ادامه دارد ... •📕❤•
۳۸.۹k
۰۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.