دستهایت را به دستانم بده
دستهایت را به دستانم بده
تا که غم¬هایم فراموشم شود
تا که در دنیای سرد و سورمه¬ای
یاد تو گرمای آغوشم شود
دستهایت را به دستانم بده
تا که پل سازم به شهر عاشقی
تا که با دستان داغت گل کند
یاس¬های زرد و دشت رازقی
دستهایت را به دستانم بده
تا که دنیا را چراغانی کنیم
تا که شهر تیره ی تردید را
با نگاه عشق ویرانی کنیم
دستهایت را به دورم حلقه کن
بوسه¬ای بر گونه¬ی زردم بزن
از درون شهر شک بیرون بیا
بوسه بر چشمان دلسردم بزن
دستهایت را به چشمانم گذار
تا که اشک دیدگانم کم شود
تا که چشمان هراسان و ترم
عاری از احساس تلخ غم شود
دستهایت را میان موی من
لحظه¬ای آرام و عاشق، شانه کن
شهر تاریک خیال و وهم را
با زلال بوسه¬ای ویرانه کن
تا که غم¬هایم فراموشم شود
تا که در دنیای سرد و سورمه¬ای
یاد تو گرمای آغوشم شود
دستهایت را به دستانم بده
تا که پل سازم به شهر عاشقی
تا که با دستان داغت گل کند
یاس¬های زرد و دشت رازقی
دستهایت را به دستانم بده
تا که دنیا را چراغانی کنیم
تا که شهر تیره ی تردید را
با نگاه عشق ویرانی کنیم
دستهایت را به دورم حلقه کن
بوسه¬ای بر گونه¬ی زردم بزن
از درون شهر شک بیرون بیا
بوسه بر چشمان دلسردم بزن
دستهایت را به چشمانم گذار
تا که اشک دیدگانم کم شود
تا که چشمان هراسان و ترم
عاری از احساس تلخ غم شود
دستهایت را میان موی من
لحظه¬ای آرام و عاشق، شانه کن
شهر تاریک خیال و وهم را
با زلال بوسه¬ای ویرانه کن
۶۸۴
۰۸ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.