PT:18

PT:18
FL:2



⊙بنظر خودتت چرا ؟

# خب اون

داشت حرف میزد که با حرف تهیونگ ساکت شد

_من میرم اتاقم

همه: باشه

*ویو ات *

آه آبروم رفت حالا چیکار کنم صبح پدرمو درمیارن

داشتم با خودم هی حرف میزدم که در خیلی محکم باز شد

+چته درو شکوندی

_چمه به تو چه بتو ربطی نداره تو بردیه منی هر کاری بخوام میتونم بکنم


از حرفش ناراحت شدم

+برا چی اومدی اینجا

_همینجوری گفتم یه سلامی بکنم


که یهو منو محکم زد به دیوار

+آخ

_پس خانوم خانوما عاشق شده (یهو عربده زد) آره

+چی میگی تو برو اونور عو


که یهو منو بوسید

داشت همینجوری منو می‌بوسید که نفس کم آوردیم و ولم کرد

زود یه سیلی زدم بهش

+عوضی
*ویو ادمین *

_منو ببین ات اگه بفهمم داری با یکی قرار میزاری

هم اونو هم تورو میکشم فهمیدی *با صدای بلند*

باصدای بلند ته اعضا و دخترا اومدن بالاپ

+بتو چه ها زندگی خودمه

_زندگی خودتته هه فکنم یادتت رفته تو برده ی منی

اعضا و دخترا با تعجب داشتن نگاشون می‌کردن

ات بغضش گرفته بود و تهیونگ تا بغضش رو دید دلش نرم شد

+چرا داری اینکارو باهام میکنی

تهیونگ اومد حرف بزنه نامجون گفت

$تهیونگ مگه من نگفتم باهاش خوب باشین

_هیونگ

$بیا بریم بیرون

همه رفتن بیرون و دخترا و ات موندن تو اتاق

های بریم برای شرایط 😇
فالور :۲۰۲
لایک : ۱۵
بای عسلام 🌑💋