P53

ا/ت : هانتر!!!!!
هانتر دستشو بالا اورد و در همون حال با زانو هاش جین رو گیر انداخت .....
هانتر : خیلی خب ببخشید ..... حالا فکر میکنی میتونم یکم لپای شوهرت رو بکشم؟؟ .....
و دوباره جین رو گیر انداخت ..... هنری رو شروع به دست زدن کرد .....
جین : برای کی دست میزنی عوضی کوچولو ؟؟ ..... ا/ت فکر کنم بچه باباش رو تشخیص نمیده .....
در همون حال که هنری رو روی پام میشوندم بهشون خندیدم .....
هانتر : استخونات پوک شده پیرمرد ....
جین : بهت اسون گرفتم .....
و اینبار جین بود که گیرش انداخت ..... هنری دوباره دست زد .....
هانتر : نه مثل اینکه تشخیص میده ....
جین : دهنت و ببند هانتر تو فقط به پسرم فش یاد میدی
هانتر : خب فش براش لازمه پیرمرد ..... ا/ت تو بگو؟؟
(زنگ خونه خورد.....)
در حالی که به سمت در میرفتم.....
ا/ت : فقط میدونم خیلی بچه این .....
در رو باز کردم ..... ولی چهره جلوی در باعث شد همونجا خشک شم .... ویکتور و لی هون از پشت سرش اومدن بیرون ...... و من فقط یه کلمه از دهنم خارج شد ...... شین!!!!!
شین : الان بدترین موقعه نیست که بگی دلت برام تنگ شده .....
(خوشحال میشم یبار دعوتم کنی)
هانتر : چخبره ا/ت؟؟
و باز هم فقط یه کلمه.......
ا/ت : یه دوست قدیمی ......
(پایان داستان شروع سرنوشتی تلخ)
قصه ما هم مثل قصه های دیگه شاید پایان خوشی نداشت .... ولی اخرش ..... اونا یه خانواده ان.....!!!!

این داستان هم تموم شد ..... باید دیروز میذاشتم ولی ویسگون بالا نمیومد ..... از این بابت معذرت میخوام ..... و اینکه ممنونم که تا اینجا داستان هامو خوندین و ببخشید که اگه گاهی برای تاخیر اذیت شدین ..... نمیدونم شاید دوباره داستان بنویسم یا نه ..... و این پیج خونه منه ..... شاید هممون نیاز داشته باشیم تو یه داستان غرق شیم و از جهان اطراف بی خبر باشیم ..... در این صورت ..... به خونه من خوش اومدید.....!!!!🐢🐼
دیدگاه ها (۸)

P52

P51

⁷⁰(اخر) **مجری:** «جونگکوک، آیا ا/ت را به عنوان همسر قانونی ...

●بال های سیاه و سفید○پارت 15

شوهر دو روزه. پارت۷۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط