p134
p134
تارا-کنسر شروع مثل همیهش من میلاد چند دقیقه مونده به شرع رفتیم تو نشستم
لحظه ورود علی ازش یه فیلم گرفتم
قصد استوری کردن نداشتم ول ی چون وایبش قشنگ بود استوریش کردم
و نوشتم ستاره!
کنسرت و ادامه داد مثل همیشه فوق العاده
ازاینکه یه لحظه هم خسته نشد و تااینجا برای ارزوش جنگید برایمن خیلی باارزشه
هروقت بچمون دنیا قطعا تعریف میکنم که چقد پدر بااراده ای داشته
علی-ترک چهارم تموم شد حالا نوبت معرفی تارا بود
نفسی کشیدم
-البته امروز ما مهمون ویژه ای هم داریم
میدونم تقریبا همه میشناسینش
وخوب چون من دوسش دارم شماهم دوسش دارید
به افتخار همسر عزیزم تارارحیمی عزیزم
تارا-لبخندی زدم پاشدم روبه مردم بای بای کردم
نمیدونم چرا ولی خیلی شوکه کننده
علی اومد پایین و بغلم کرد
واقعا قابل پیش بینی نیست
جیغ داد همه بالا رفته بود
با خنده نشستم
کنسرت و ادامه داد بلاخره
کنسرت تموم شد سریع برگشتم بک
علی هم اومد
خسته نباشی
علی-خیلی ممنونم چطور بود
راضی بودی
تارا-دیونه ای مگه میشه بد باشه اصلا
میلاد-علی ارموز بک داریما زود برو یچیزی بخور بیا بک
تارا-اوکی بگو چند دقیقه منتظر باشن
میاد دیگ اذیتش نکنید
میلاد-علی هواتو داره ها
تارا-نه خیال کردی میزارم اذیتش کنید
بیا بریم
علی-یکم غذا خوردم سریع رفتم بک
اول با تارا عکس انداختیم
تارا-بعد از عکس نرفتم اتاق استراحت
چون حوصلم سرمیرفتم بعدشم اصلا دوست داشم ببین چطوری باعلی عکس میندازن اصلا یهو بهش نزدکی نشن
بعضیا وقتی میدیدنم تبریک میگفتن
منم بالخند چندتا کلمه جوابشون میدادم
البته که عده ای با شوخی های باحال باعث لبخند میشدن
یکی از فن ها بعد عکاسی اومد سمتم لبخند باحالی داشت
دختره-سلام
تارا-سلام عزیزم
دختره-تبریک میگم امیدوارم خوسبخت و شاد باشید همیشه من از طرف یه تعدادی از طرفدار ها اومدم ما درخواست داریم اگه امکانش هست یه عکس دسته جمعی با آقای یاسینی داشته باشیم!
تارا-خیلی ممنونم حتما بزارید صحبت کنم الان میگم بهتون اطلاع بدن
با میلاد و علی حرف زدم قبول کردن بعد از همه
طرفدار اومدن تقریبا 15تایی میشدن
کنارهم وایستادیم و عمس رفتیم
عکس قشنی بود
هم من هم علی استوریش کردیم
خیلی قشنگه پیش کسایی که دوست دارن دوسشون داری باشی
اونا مثل خانواده میمونن خانواده ای که میشه بادیدنشون ساعت ها حالت خوب باشه
ایشاالله سری بعد بانینی کوچولو همچین عکسی بگیریم....
تارا-کنسر شروع مثل همیهش من میلاد چند دقیقه مونده به شرع رفتیم تو نشستم
لحظه ورود علی ازش یه فیلم گرفتم
قصد استوری کردن نداشتم ول ی چون وایبش قشنگ بود استوریش کردم
و نوشتم ستاره!
کنسرت و ادامه داد مثل همیشه فوق العاده
ازاینکه یه لحظه هم خسته نشد و تااینجا برای ارزوش جنگید برایمن خیلی باارزشه
هروقت بچمون دنیا قطعا تعریف میکنم که چقد پدر بااراده ای داشته
علی-ترک چهارم تموم شد حالا نوبت معرفی تارا بود
نفسی کشیدم
-البته امروز ما مهمون ویژه ای هم داریم
میدونم تقریبا همه میشناسینش
وخوب چون من دوسش دارم شماهم دوسش دارید
به افتخار همسر عزیزم تارارحیمی عزیزم
تارا-لبخندی زدم پاشدم روبه مردم بای بای کردم
نمیدونم چرا ولی خیلی شوکه کننده
علی اومد پایین و بغلم کرد
واقعا قابل پیش بینی نیست
جیغ داد همه بالا رفته بود
با خنده نشستم
کنسرت و ادامه داد بلاخره
کنسرت تموم شد سریع برگشتم بک
علی هم اومد
خسته نباشی
علی-خیلی ممنونم چطور بود
راضی بودی
تارا-دیونه ای مگه میشه بد باشه اصلا
میلاد-علی ارموز بک داریما زود برو یچیزی بخور بیا بک
تارا-اوکی بگو چند دقیقه منتظر باشن
میاد دیگ اذیتش نکنید
میلاد-علی هواتو داره ها
تارا-نه خیال کردی میزارم اذیتش کنید
بیا بریم
علی-یکم غذا خوردم سریع رفتم بک
اول با تارا عکس انداختیم
تارا-بعد از عکس نرفتم اتاق استراحت
چون حوصلم سرمیرفتم بعدشم اصلا دوست داشم ببین چطوری باعلی عکس میندازن اصلا یهو بهش نزدکی نشن
بعضیا وقتی میدیدنم تبریک میگفتن
منم بالخند چندتا کلمه جوابشون میدادم
البته که عده ای با شوخی های باحال باعث لبخند میشدن
یکی از فن ها بعد عکاسی اومد سمتم لبخند باحالی داشت
دختره-سلام
تارا-سلام عزیزم
دختره-تبریک میگم امیدوارم خوسبخت و شاد باشید همیشه من از طرف یه تعدادی از طرفدار ها اومدم ما درخواست داریم اگه امکانش هست یه عکس دسته جمعی با آقای یاسینی داشته باشیم!
تارا-خیلی ممنونم حتما بزارید صحبت کنم الان میگم بهتون اطلاع بدن
با میلاد و علی حرف زدم قبول کردن بعد از همه
طرفدار اومدن تقریبا 15تایی میشدن
کنارهم وایستادیم و عمس رفتیم
عکس قشنی بود
هم من هم علی استوریش کردیم
خیلی قشنگه پیش کسایی که دوست دارن دوسشون داری باشی
اونا مثل خانواده میمونن خانواده ای که میشه بادیدنشون ساعت ها حالت خوب باشه
ایشاالله سری بعد بانینی کوچولو همچین عکسی بگیریم....
۳.۰k
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.