از لب سرخابی اش گیلاس هم جا میزند

از لب سرخابی اش گیلاس هم جا میزند؛
تازه او کم رُژ به لب از ترس بابا میزند؛؛

شاعری اینجا به یاد سرخی لب های او؛؛
روز و شب لب بر لب سیگار مگنا میزند!
دیدگاه ها (۱۰)

یک روز می آید . . . .که رنج ِ زندگی تمام می شود . . . .و ماد...

هر جا چراغی روشنه ،از ترس تنها بودنه...ای ترس تنهایی من ،این...

آمدم با عجله بوسه ستانم از توچانه ی مقنعه ات رفت درون دهنم😅 ...

من نشسته بر صندلی لهستانی در اتاق بازجویی اعتراف میکنمبه کشی...

عاشقانه های شبنم با خان بابا

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟔𝟕آنالی:حرصی نگاش کردم و بعد رو مو ازش گرفتم و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط