موهیتو من🤍🌵pt38

کوک : دختر
ا.ت و تینا : بلی ؟
کوک : قراره بریم لس انجلس
تینا : کجا !
ا.ت : ن بابا برا چی
کوک : تفریح و ...
تینا : کوک الان جدی ؟
کوک : اره چطور
تینا : هورااااااااااا میرم لس انجلسسسسسسسسس گیلی گیلی وای خدا عررررررررررررررررررر( صدای بلند )
ا.ت : اروم باش همه دارن بهمون نگاه میکنن ... وای خدا ابروم رفت
تینا : بیا برم برا مایو بخریممممممممممممم جیغغغغغغغغغغ
ا.ت : تینا اروم بگیرررر
کوک : مایو !!
تینا : اره دیگ مگه میشه ادم بره لس انجلس نره ساحل
ا.ت : راس میگی ها بیا بریم
کوک : منم میام البته ما
ا.ت : شما کجا ؟ بیرون منتظر میمونید
کوک : قرار شد من و فرانسیس مراقب شما باشیم
تینا : ببخشید اقایون ولی اینجا نمیتونید بیاید
( خرید هاتون رو کردید و رفتید خونه تو ام به کل یادت رفت از کوک دوباره بپرسی همون قضیه رو )
وای دارم میمیرم چرا کسی خونه نی !
ا.ت : اجوماااااا
تینا : یا ا.ت داد نزن خسته ام میرم بخوابم
ا.ت : اخه ببین کسی نیست ساعت 8 ع باید کسی باشه الان دیگه وقته شامه

ادامه داره...