ی رمان از یونگی مینویسم بعد از جین 🤍
#سایه
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part1
یه روز کسل کننده دیگه،
هی خدا متنفرم از دانشگاهههه
هه درسته من دختر بزرگترین مافیا این شهر خرابشدم اما یه سالی میشه که قید همه زندگیمو سر کثافت کاریای بابام زدم...
هی ولش
از رو تخت پایین اومدم و رفتم دستشویی بعد از انجام دادن کارای مربوطه بیرون اومدم و موهامو شونه کردم و از بالا بستم.
آرایش ملایمی کردم و فرم دانشگاه و پوشیدم
کولهپشتیمو ورداشتم و همه وسایلامو گذاشتم توش سرپایی یه لقمه خوردم و آلاستار مشکیمو پوشیدم و راه افتادم...
___
ویو وویونگ(دوست ا.ت)
وویونگ:هی هی ا.ت
ا.ت:دودقه میتونی حرف نزنی تا استاد نیومده من تقلب بنویسم یا نه
وویونگ:بیخودی نمیخواد خودتو خسته کنی استاد نیست
ا.ت:چیچی؟
وویونگ:آدم جدید جایگزینش کردن
اسمش مینیونگیه بقیه میگن خیلی جذابه ولی من تاحالا ندیدمش
ا.ت:بزور جلو خندمو گرفتم،ینی آقای لِی چیکار کرده بود که بدبخت و گذاشتن کنار؟
وویونگ:تا خواستم چیزی بگم استاد اومد
با اومدنش سر کلاس جیغ دخترا رفت هوا و مدام با همدیگه دربارش حرف میزدن و غش میکردن
ا.ت:و..وویونگ تو عمرم رو یکی کراش زده باشم اینه...
وویونگ:خاک تو سر هولت کنن
_
یونگی:صدامو صاف کردم"
خب سلام من مینیونگی هستم همونطور که میدونین جایگزین آقای لِی استاد قبلیتون..
____
ا.ت:بعد از تموم شدن کلاس رفتم سمت کافه دانشگاه دوتا لاته گرفتم و رفتم سمت کلاس یکیشو دادم به ووینگ
میگما وویونگ بنظرم یجوری مشکوک میزد
وویونگ:کی؟
ا.ت:استاد مین یجوری بود انگار...
وویونگ:باز این کارآگاه بازیش شروع شد ا.ت بسههه
ا.ت:خیلی خب چرا جوش میاری بشین برم ببینم جینا کجاست کارش دارم.
از کلاس خارج شدم و میرفتم سمت دیگه سالن که یه کلاس خالی و دیدم که استاد مین نشسته بود رو یکی از صندلیا و داشت با گوشیش حرف میزد نصف در باز بود رفتم جلو و پشت در قایم شدم
صدای قلبم و به وضوح میشنیدم...
یونگی:جیمین فقط خفه شو باشه؟
من با هزارتا دروغ و بدبختی تونستم بیام اینجا تا شاید تونستم دختر اون حرومزاده رو پیدا کنم بیارمش.
تو اونوقت هنوزززز نتونستی بفهمی کدوم دانشگاهه مگه نگفتی همینجاست ها
فقط خفه شو گوشی و غط کردم و سرمو بین دستام گرفتم...
ا.ت:چیییی این استاد نیست؟دروغ گفته اصلا ببینم دختر اون حرومزاده؟وادف سریع دوییدم سمت کلاس وویونگگگگگگگگ
وویونگ:قهوه پرید گلوم چتههه
ا.ت:نگفتم استاد مشکوک میزنه
داشتم میرفتم پیش جینا که دیدم آقای مین تویه کلاس خالی داره با یکی حرف میزنه حس میکنم آدم ربا یا قاتلههه
وویونگ:مخت تاب ورداشته مگه نه؟
یونگی:حس کردم سایه یه نفر افتاده توی کلاس اما اهمیت ندادم بعد از قطع کردن گوشی صدای دوییدن یه نفر و شنیدم از لای در نگاه کردم...بله کارم تمومه دنبالش کردم تا کلاس و فهمیدم یه چیزایی شنیده...
گندش بزنن
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part1
یه روز کسل کننده دیگه،
هی خدا متنفرم از دانشگاهههه
هه درسته من دختر بزرگترین مافیا این شهر خرابشدم اما یه سالی میشه که قید همه زندگیمو سر کثافت کاریای بابام زدم...
هی ولش
از رو تخت پایین اومدم و رفتم دستشویی بعد از انجام دادن کارای مربوطه بیرون اومدم و موهامو شونه کردم و از بالا بستم.
آرایش ملایمی کردم و فرم دانشگاه و پوشیدم
کولهپشتیمو ورداشتم و همه وسایلامو گذاشتم توش سرپایی یه لقمه خوردم و آلاستار مشکیمو پوشیدم و راه افتادم...
___
ویو وویونگ(دوست ا.ت)
وویونگ:هی هی ا.ت
ا.ت:دودقه میتونی حرف نزنی تا استاد نیومده من تقلب بنویسم یا نه
وویونگ:بیخودی نمیخواد خودتو خسته کنی استاد نیست
ا.ت:چیچی؟
وویونگ:آدم جدید جایگزینش کردن
اسمش مینیونگیه بقیه میگن خیلی جذابه ولی من تاحالا ندیدمش
ا.ت:بزور جلو خندمو گرفتم،ینی آقای لِی چیکار کرده بود که بدبخت و گذاشتن کنار؟
وویونگ:تا خواستم چیزی بگم استاد اومد
با اومدنش سر کلاس جیغ دخترا رفت هوا و مدام با همدیگه دربارش حرف میزدن و غش میکردن
ا.ت:و..وویونگ تو عمرم رو یکی کراش زده باشم اینه...
وویونگ:خاک تو سر هولت کنن
_
یونگی:صدامو صاف کردم"
خب سلام من مینیونگی هستم همونطور که میدونین جایگزین آقای لِی استاد قبلیتون..
____
ا.ت:بعد از تموم شدن کلاس رفتم سمت کافه دانشگاه دوتا لاته گرفتم و رفتم سمت کلاس یکیشو دادم به ووینگ
میگما وویونگ بنظرم یجوری مشکوک میزد
وویونگ:کی؟
ا.ت:استاد مین یجوری بود انگار...
وویونگ:باز این کارآگاه بازیش شروع شد ا.ت بسههه
ا.ت:خیلی خب چرا جوش میاری بشین برم ببینم جینا کجاست کارش دارم.
از کلاس خارج شدم و میرفتم سمت دیگه سالن که یه کلاس خالی و دیدم که استاد مین نشسته بود رو یکی از صندلیا و داشت با گوشیش حرف میزد نصف در باز بود رفتم جلو و پشت در قایم شدم
صدای قلبم و به وضوح میشنیدم...
یونگی:جیمین فقط خفه شو باشه؟
من با هزارتا دروغ و بدبختی تونستم بیام اینجا تا شاید تونستم دختر اون حرومزاده رو پیدا کنم بیارمش.
تو اونوقت هنوزززز نتونستی بفهمی کدوم دانشگاهه مگه نگفتی همینجاست ها
فقط خفه شو گوشی و غط کردم و سرمو بین دستام گرفتم...
ا.ت:چیییی این استاد نیست؟دروغ گفته اصلا ببینم دختر اون حرومزاده؟وادف سریع دوییدم سمت کلاس وویونگگگگگگگگ
وویونگ:قهوه پرید گلوم چتههه
ا.ت:نگفتم استاد مشکوک میزنه
داشتم میرفتم پیش جینا که دیدم آقای مین تویه کلاس خالی داره با یکی حرف میزنه حس میکنم آدم ربا یا قاتلههه
وویونگ:مخت تاب ورداشته مگه نه؟
یونگی:حس کردم سایه یه نفر افتاده توی کلاس اما اهمیت ندادم بعد از قطع کردن گوشی صدای دوییدن یه نفر و شنیدم از لای در نگاه کردم...بله کارم تمومه دنبالش کردم تا کلاس و فهمیدم یه چیزایی شنیده...
گندش بزنن
۱۱.۱k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.