یک روز به عنوان جنس مخالف part 3
مایکی: خب وقته لاس زدنه...
خب کن چین جونم ...ببخشید شما آشغالید؟ چون ساعت ۹ باید ببرمتون بیرون..عه چی شد؟
دراکن:🗿🗿🗿🗿
باجی: ناموصننننننن؟
مایکی: بچه ها بویه سوختگی نمیاد؟
باجی: یا خداااا من ینی ناخاسته یه مایتابه دیگه هم سوزوندممممم؟ ماماننننممم منو.....چیزه هیچییییی
مایکی: این قلبه منه که دارع میسوزه...
دراک:🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿
باجی: میشه تو یکی دیگه اصلن لاس نزنی؟
مایکی: پاشید بابا حوصله ندارمممممم...
دراکن: برو باجی قلبتو چسبه زخم بزنه...
باجی: یکی میزنم تو دهنتا...
مایکی: نع کن چین تو برایه من بزننن
باجی: چرا اون چرا من نه؟
مایکی: چون کن...اهههههههههههههههههه وااایییی دلم...
باجی:یا خداااااااااااااا دارع از پشتت خون میادددددددددد
مایکی: هههههههاااااا؟ یا خداااااااااااااااااا عرررررر
باجی: نکنه رو همون مایتابهه نشستهههه
مایکی: نخیرمممم تیر خوردمممممم آییییی از کجام تیر زدننن؟ اصن کی تیر زدههه؟ نکنه از پایینه سلولام زدننننن؟
دراکن:نه تیر چیه احمققققققق اون پریود شدهههه
مایکی: وای باید الان چی کار کنمممممممممم؟
دراکن: تو تا حالا پریود نشدیییییییی؟
مایکی: آخه احمققق تو شدی که منم بشمممم؟
دراکن: خب نه راستش....
مایکی: وای آی دلمممم....
باجی: وایییییی اون درد دارعععع
دراکن: باجی چه گوعی داری میخوری؟
باجی: زنگ میزنم اورژانس...
دراکن: هاااااا؟
باجی: ۱۱۹؟
دراکن: چی کار میکننیییییی؟
باجی: دوست من دارع از پایینش خون میاددددددددددددد
.
.
باجی: برا چی به من میخندیدددددددددددد؟؟؟؟[بچم قلبش از ترس دارع میگیره😂]
باجی: پیشه یه دختره بزرگ؟
دراکن: اون گوشیو بده به مننننن
*قطع کرد...
باجی: خب..کی اینجا بهمون نزدیکتره و دختره؟...ام امم اع.. اما اماااااا دراکن برو اما رو بیار نکبت...
دراکن: آخه چرا من؟
باجی: چون تو شوهرشی..
۲۰ دیقه بعد*
اما: باکا...😐
مایکی: زهره مار این چه کوفتیه براچی از پایینم خون میاد؟
*اما توضیح داد*
مایکی: آییییییییییییییی
باجی: بسه بابا انقد فیسو افاده ای نباششش
مایکی: تو چی میفهمی؟ رحیمه من درد میکنه یا تو؟
اما: رحم...*
مایکی: ینی اشکال ندارع با این وضع پیشه کن چینم بخابم؟
دراکن: خیلیم اشکال دارع نکبتتتتتتت کی اونم تووووووو
مایکی: ایششششش بیا ساعت ۶ شب شد هیچ گوعی نخوردیم..
دراکن: تو گشنت نبود مگه؟
مایکی: از عشقی که تو بهم دادی سیر شدم:]
باجی: مایکی ناموصن لاس نزن دیگه باشع؟
مایکی: میدونی چیه همه ی اسن قضیایایه احمقانه برایه اینه که اما بفهمه کن چینم دوسش دارععع برا چی خود خوری میکنه
اما/دراکن: مایکییییییییییییی
باجی: اینارو ولش کن داداش تو شب بیا فقط پیشه خودم بخاب...
مایکی:معلومه که مبخابم*و شبشون با لاس زدن گذرونده شد..
خب کن چین جونم ...ببخشید شما آشغالید؟ چون ساعت ۹ باید ببرمتون بیرون..عه چی شد؟
دراکن:🗿🗿🗿🗿
باجی: ناموصننننننن؟
مایکی: بچه ها بویه سوختگی نمیاد؟
باجی: یا خداااا من ینی ناخاسته یه مایتابه دیگه هم سوزوندممممم؟ ماماننننممم منو.....چیزه هیچییییی
مایکی: این قلبه منه که دارع میسوزه...
دراک:🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿
باجی: میشه تو یکی دیگه اصلن لاس نزنی؟
مایکی: پاشید بابا حوصله ندارمممممم...
دراکن: برو باجی قلبتو چسبه زخم بزنه...
باجی: یکی میزنم تو دهنتا...
مایکی: نع کن چین تو برایه من بزننن
باجی: چرا اون چرا من نه؟
مایکی: چون کن...اهههههههههههههههههه وااایییی دلم...
باجی:یا خداااااااااااااا دارع از پشتت خون میادددددددددد
مایکی: هههههههاااااا؟ یا خداااااااااااااااااا عرررررر
باجی: نکنه رو همون مایتابهه نشستهههه
مایکی: نخیرمممم تیر خوردمممممم آییییی از کجام تیر زدننن؟ اصن کی تیر زدههه؟ نکنه از پایینه سلولام زدننننن؟
دراکن:نه تیر چیه احمققققققق اون پریود شدهههه
مایکی: وای باید الان چی کار کنمممممممممم؟
دراکن: تو تا حالا پریود نشدیییییییی؟
مایکی: آخه احمققق تو شدی که منم بشمممم؟
دراکن: خب نه راستش....
مایکی: وای آی دلمممم....
باجی: وایییییی اون درد دارعععع
دراکن: باجی چه گوعی داری میخوری؟
باجی: زنگ میزنم اورژانس...
دراکن: هاااااا؟
باجی: ۱۱۹؟
دراکن: چی کار میکننیییییی؟
باجی: دوست من دارع از پایینش خون میاددددددددددددد
.
.
باجی: برا چی به من میخندیدددددددددددد؟؟؟؟[بچم قلبش از ترس دارع میگیره😂]
باجی: پیشه یه دختره بزرگ؟
دراکن: اون گوشیو بده به مننننن
*قطع کرد...
باجی: خب..کی اینجا بهمون نزدیکتره و دختره؟...ام امم اع.. اما اماااااا دراکن برو اما رو بیار نکبت...
دراکن: آخه چرا من؟
باجی: چون تو شوهرشی..
۲۰ دیقه بعد*
اما: باکا...😐
مایکی: زهره مار این چه کوفتیه براچی از پایینم خون میاد؟
*اما توضیح داد*
مایکی: آییییییییییییییی
باجی: بسه بابا انقد فیسو افاده ای نباششش
مایکی: تو چی میفهمی؟ رحیمه من درد میکنه یا تو؟
اما: رحم...*
مایکی: ینی اشکال ندارع با این وضع پیشه کن چینم بخابم؟
دراکن: خیلیم اشکال دارع نکبتتتتتتت کی اونم تووووووو
مایکی: ایششششش بیا ساعت ۶ شب شد هیچ گوعی نخوردیم..
دراکن: تو گشنت نبود مگه؟
مایکی: از عشقی که تو بهم دادی سیر شدم:]
باجی: مایکی ناموصن لاس نزن دیگه باشع؟
مایکی: میدونی چیه همه ی اسن قضیایایه احمقانه برایه اینه که اما بفهمه کن چینم دوسش دارععع برا چی خود خوری میکنه
اما/دراکن: مایکییییییییییییی
باجی: اینارو ولش کن داداش تو شب بیا فقط پیشه خودم بخاب...
مایکی:معلومه که مبخابم*و شبشون با لاس زدن گذرونده شد..
۲۱.۰k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.