غریبه آشنا پارت پایانی
#غریبه_آشنا #پارت_پایانی
چهارسال بعد
+مامانننن مامانن جونممم
ئونسو:بله بله چی شده باز
+وای مامانییی یه دوستتت پیدا کردم
-عه از کجا اسمش چیه
+تو کوچه دیدمش همسایه امونههههه
-کدومهمسایه پسرم
+آممگ فک کنم همون روبه رو..مامانن ماماننن بیا بیا بریم از مامانش اجازه بگیر بیا با من بازی کنه مامانییی مامانییی
-الان بابات میاداااا نگران میشه
+عههه بیا بریم دیگه
صدای در اومد
بکهیون:سلام سلامچخبره صداتون تا بیرون میاد
+سلام دختر خانمت دوست پیدا کرده میخواد اجازشو بگیره بیاره اینجا
بکهیون:دختر بابا بدووو بیا اینجا ببینمت دلم برات تنگ شده بود
دویید رفت بغل بکهیون و گونشو بوسید
بکهیون:خب تعریف کن ببینم
ئوهیون همه رو واسش تعریف کرد
بکهیون:خب تو چرا نمیری اونجا باهاش بازی کنی
+وا بکهیون زشته همینجوری بره
-نخیرشممم اصنشممم زشت نیست
بکهیون:راست میگه دخترم بیا بابا بیا خودم ببرمت بزارم اونجا برگردم
برگشت در و بست اومد داخل
بوکهیون:چخبر ئونسو جان خوبی عزیزم
-براچییی بچه رو پرو میکنی بکهیون
+زندانیش کنم تو خونه خب دلش میخواد با دوستش بازی کنه
-لوس میشه هرچی میگه میگیباشه
+خدا رو چه دیدی شاید سرنوشتشون بهتر از ما شد
-اولن ک ما مثل اینا نیستیمتو بکهیونی اون نیستی
+خب شاید اون بکهیونه دخترمون شد
-ایششششش
+البتههه کسی که قد من خوشگل و خوشتیپ و جذاب نمیشه
-چیفک کردییی راجب خودتتت
+همون فکری ک تو کردی عاشق من شدی
-من اصنم عاشق این چیزات نشدم
+عاشق چی شدی پس
-عاشق همبازیبچگیام
+باز تو اون بچه مرده رو به رخ من کشیدیییی
-همینه که هست
سوم شخص:
وصدای خنده آنها تمام خانه را پر کرد...عشق چه ها که نمیکند....عاشقانه زندگی کن...عاشقانه نفس بکش..لحظه هارا با عشق بگذران...بگذار عشق در تمام قلبت رخنه کند...روزی صدای خنده پر عشق تو همدر آسمان ها میپیچد و این است اوج خوشبختی تو
#نویسنده:forough_wolf
#عشق #رمان #exo #blackpink
چهارسال بعد
+مامانننن مامانن جونممم
ئونسو:بله بله چی شده باز
+وای مامانییی یه دوستتت پیدا کردم
-عه از کجا اسمش چیه
+تو کوچه دیدمش همسایه امونههههه
-کدومهمسایه پسرم
+آممگ فک کنم همون روبه رو..مامانن ماماننن بیا بیا بریم از مامانش اجازه بگیر بیا با من بازی کنه مامانییی مامانییی
-الان بابات میاداااا نگران میشه
+عههه بیا بریم دیگه
صدای در اومد
بکهیون:سلام سلامچخبره صداتون تا بیرون میاد
+سلام دختر خانمت دوست پیدا کرده میخواد اجازشو بگیره بیاره اینجا
بکهیون:دختر بابا بدووو بیا اینجا ببینمت دلم برات تنگ شده بود
دویید رفت بغل بکهیون و گونشو بوسید
بکهیون:خب تعریف کن ببینم
ئوهیون همه رو واسش تعریف کرد
بکهیون:خب تو چرا نمیری اونجا باهاش بازی کنی
+وا بکهیون زشته همینجوری بره
-نخیرشممم اصنشممم زشت نیست
بکهیون:راست میگه دخترم بیا بابا بیا خودم ببرمت بزارم اونجا برگردم
برگشت در و بست اومد داخل
بوکهیون:چخبر ئونسو جان خوبی عزیزم
-براچییی بچه رو پرو میکنی بکهیون
+زندانیش کنم تو خونه خب دلش میخواد با دوستش بازی کنه
-لوس میشه هرچی میگه میگیباشه
+خدا رو چه دیدی شاید سرنوشتشون بهتر از ما شد
-اولن ک ما مثل اینا نیستیمتو بکهیونی اون نیستی
+خب شاید اون بکهیونه دخترمون شد
-ایششششش
+البتههه کسی که قد من خوشگل و خوشتیپ و جذاب نمیشه
-چیفک کردییی راجب خودتتت
+همون فکری ک تو کردی عاشق من شدی
-من اصنم عاشق این چیزات نشدم
+عاشق چی شدی پس
-عاشق همبازیبچگیام
+باز تو اون بچه مرده رو به رخ من کشیدیییی
-همینه که هست
سوم شخص:
وصدای خنده آنها تمام خانه را پر کرد...عشق چه ها که نمیکند....عاشقانه زندگی کن...عاشقانه نفس بکش..لحظه هارا با عشق بگذران...بگذار عشق در تمام قلبت رخنه کند...روزی صدای خنده پر عشق تو همدر آسمان ها میپیچد و این است اوج خوشبختی تو
#نویسنده:forough_wolf
#عشق #رمان #exo #blackpink
۴.۶k
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.