هم صحبت تنهایی من باز جایی

هم صحبت تنهایی من باز ڪجایی؟!
امروز خرابم، نڪند دیر بیایی!؟

من عاشق چشمان یڪی دلبر ظالم
جز عشق نڪردم بخدا هیچ خطایی

سهراب شدم،خنجر شیرین به دلم رفت
زهرم برسان چونڪه مرا نیست دوایی

جز مردن و آزاد شدن از غم و ماتم
امشب به لب سوخته ام نیست دعایی

ای یاور تنهایی من بر سر راهت
با دلبر بی عاطفه گو هست خدایی

#محمدعلی_بهمنی
دیدگاه ها (۱)

التمـاست می کـنم شاید بمـانی جـان مناز چه آخر می روی ازقلب ب...

تو همانی که دل از دیدن تو سیر نشدجاودان عشق تو در سینه م...

جان من بیرون نیا در شهر غوغا می شودماه رویت را ببیند غر...

تو بگو وصف لب یار ، گناهش با منتو بخوان نغمه ی دلدار ، گناهش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط