من تصور می کردم ادامه دادن بدون او غیرممکن است اما حالا

من تصور می کردم ادامه دادن بدون او غیرممکن است. اما حالا بعد از چندین سال همه چیز به روال عادی اش بازگشته است. شاید بگویید گذر زمان همه چیز را حل میکند. اشتباه نکنید. موضوع زمان نیست، وقتی عمیقا غمگینید، آنقدر که بار غم شانه هایتان را خم میکند، ناگهان تمایل عمیقی به رها شدن می کنید. این است که وا می دهید. ما با توجیهاتی رفته رفته غم را بی ارزش می کنیم. در واقع سیستم دفاعی پنهانی درون هر شخص است که آرام آرام غم را کمرنگ می کند. توجیهاتی مثل لیاقتم را نداشت... شاید اصلا با او خوشبخت نمیشدم و خیلی چیزهای دیگر. هرچند خوب میدانیم برای ادامه دادن چاره ای جز این نمی ماند. این است که حالا زندگی من به حالت قبلش بازگشته است. میدانید شاید اصلا با او خوشبخت نمیشدم!
#فاضله_حسینی
دیدگاه ها (۲)

به محض اینکه هوا یکم ابری می شد، دلم می گرفت.تا اینکه مامان ...

من از خودم بابت انرژی هایی که واسه آدمایبی مصرف زندگیم گذاشت...

تقریبا میشه گفت هیشکی دوست نداره؛همه لازمت دارن...!

دوست دارم با تو باشم چون هیچ وقت از با تو بودن خسته نمی‌شوم....

#داستان_شبمردی میگفت: خانمم همیشه میگفت دوستت دارم. من هم گذ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط