A business marriage

"A business marriage"
"P¹⁰"
_ بیا تموم شد...
+ امم.. ممنونم
داشت چکش میکرد
+ میتونی بری
_ باشه
+ اها فقط اینکه پس فردا باید بیای و پدرمو ببینی برات یه پیامک میفرستم هر سوالی که پرسید جواباش اونجاعه و اونارو باید جواب بدی.
_ ای باباا😒
+ خب دیگه برو!
_ چشم ( با حالت مسخره)
+ اها راستی جلوی بابام بهم نگی رئیس حواست باشه دختر جون و همینطور هر جای دیگه ای به جز شرکت!
_ اگه حرفات تموم شد من برم
+ باشه برو
پوفی کشیدم و در رو بستم ‌و رفتم...
(فلش بک به پس فردا)
جونگکوک بهم پیام داد که چه حرفایی رو باید به پدرش بگم واقعا حوصله ندارم پوفف...رفتم و یه آرایش ملایم کردم و یه لباس دامن دار و خیلی خوشگل پوشیدم و دیدم که جونگکوک پیام داده که ادرس خونمو براش بفرستم منم فرستادم چون واقعا حوصله پیاده رفتن رو نداشتم با اینکه با مترو برم...
منتظر موندم تا اینکه بالاخره جونگکوک اومد رفتم اونجا و جونگکوک رو دیدم اووو خیلی خوشتیپ شده بود یه کت و شلوار خیلی شیک پوشیده بود...

لایک و کامنت یادتون نره...!
شرط های پارت بعد:
۱۵ لایک
۵ کامنت
اگه شرطا کامل شن پارت بعد رو میذارم...🥺💜
دیدگاه ها (۱۸)

"A business marriage""P¹¹"+ خب خوشگل شدی!_ امم.. تو هم خوشتی...

"A business marriage""P¹¹"رفتیم تو که یهو یکی اومد جلومون خد...

"A business marriage""P⁹"بیدار شدن*آخیش چقد خوب خوابیدم...دی...

"A business marriage""P⁸"بورام ویویهو صداش تو ذهنم اکو شد: «...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

پارت ۴۴ فیک ازدواج مافیایی

چند پارتی جونگکوک🐰عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط