"A business marriage"
"P⁸"
بورام ویو
یهو صداش تو ذهنم اکو شد: «این موضوع رو به کسی نگین»
_ هیچی فقط یه سری کار بهم گفت که باید انجام بدم برای شرکت.
+ اها اوک اخه رئیس زیاد کسی رو برای این کارا نمیاره تو دفترش!
_ اها چه جالب! (خیلی بی حال)
+ خب میخواستم بگم فردا میای بریم بیرون؟!
_ نه راستش اصلا حوصله ندارم بعد باید یه کار مهمم انجام بدم اصلا وقت ندارم. بمونه برای یه روز دیگه ببخشید.
+ اشکالی نداره بعدا میریم بیرون کاری نداری؟
_ نه دیگه شب بخیر خوب بخوابی!
+ شب تو هم بخیر خدافظ
_ خدافظ
بورام ویو
وای چقدر خوابم میاد برم بخوابم خیلی خسته ام حالا فردا بهش چی بگم فک نکنم چاره ی دیگه ای داشته باشم یعنی باید بهش بگم باهاش ازدواج میکنم اییی حالم از ازدواج بهم میخوره.
تو همین فکرها بودم که یهو گوشیم زنگ خورد مامانم بود تماس تصویری گرفته بود آخه الان که اصلا حال ندارم چجوری جوابشونو بدم؟!...
جواب دادم...
(مامان بورام+ بابای بورام* بورام_)
+ سلام دخترم خوبیی؟!
* سلام عزیزم حالت خوبه اوضاع چطوره کجا کار میکنی دوستم پیدا کردی؟
_ سلام مامان و سلام بابا یکم آرومتر سوال بپرس!(سعی کردم خودمو سرحال نشون بدم)
+ خب حالا بگو کجا کار میکنی؟
_ توی یه شرکت به اسم سونگمین کار میکنم
* جای خوبیه؟
_ اره خیلی خوبه مخصوصا رئیسش خیلی خوش اخلاقه. (بله خیلی😂)
+ اومم.. این که خیلی خوبه افرین میدونستم میتونی برای خودت یه زندگی بسازی.
_ (لبخند)
* خب دیگه چخبر دوست پیدا کردی؟
_ بابا مگه من بچه ام که میگی دوست پیدا کردی خب اره یه دوست صمیمی دارم که اسمش یوناعه.
+ خیلی خوبه عالیه.
_ خب دیگه کاری ندارین من یکم خسته ام باید برم بخوابم
+ باشه برو بخواب عسلم☺️
* باشه برو بخواب دخترم خوابای خوب ببینی🥺
_باشه شما هم همینطور خدافظ
+ * خدافظ
وایییی چقدر خوابم میاد دیگه برم بخوابم اههه!
لایک و کامنت یادتون نره...!
شرط های پارت بعد:
۱۵ لایک
۱۰ کامنت
اگه شرطا کامل شن پارت بعد رو میذارم...🥺💜
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.