آن لحظه که جان در تتق غیب نهان بود

آن لحظه که جان در تتق غیب نهان بود
در دیدهٔ ما نقش خیال تو عیان بود

بودیم نشان کردهٔ عشق تو در آن حال
هر چند در آن حال نه نام و نه نشان بود

عشق تو خیالی است که ما زنده از آنیم
بی عشق تو دل زنده زمانی نتوان بود

ما نقش خیال تو نه امروز نگاریم
کز روز ازل جان به خیالت نگران بود
✴️🌱
دیدگاه ها (۰)

✴️خدایا دلم مرهمی میخواهدازجنس خودت..✴️🌱نزدیک🌱بی خطر🌱بخشنده♥...

««اُلرَم مَن سَن سیز»»...حالوم یاماندورگلایعمروم تمامدور گلا...

✨ 📝جان من گم گشت و می‌جويم، نمی‌يابم نشان•••#امیرخسرو_دهلوی🌱...

📝ز سر برون نرود هرگزم هوای شما•••#خواجوی_کرمانی🌱***-دلتنگی-*...

یاد دارمان خاطره خوشدر حال گذر از کوچهتو به من خندیدیمن درآن...

«معشوق سابق» پارت شصت و سه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط