رمان شازده کوچولو

رمان شازده کوچولو

پارت ۶۴

ارسلان: دستم بهت نرسه بچه رو به نگهبانا گفتم بگیردش

دیانا: با صدای نسبتا بلند گفتم خیلی نامردیه تو خودت باید منو بگیری به جون عزیزم اگر تکون بخورید تا خود صبح اینجا میشینم گریه میکنم بعد لباس دخترانه تن اینا میکنم موهاشون خرگوشی میبندم

ارسلان: پوفی کشیدم هواسش نبود که به سمتش دویدم

دیانا: کور خوندی من فرز تر از توام بدو بدو فردا کردم آنقدر فرار کردم که نفسش گرفت دو تا دستش و رو زانو هاش گذاشت و کمی خم شد

دیانا: خوشحال خنده ی آرومی کردم با فکری که به سرم زد گفتم میشه قایم موشک بازی کنیم

ارسلان: چی؟؟؟

دیانا: لطفا

ارسلان: کمی اخمام و توهم کشیدم

دیانا: باشه اصلا نخواستم

ارسلان: بیا خوب بازی کنیم
دیدگاه ها (۱)

رمان شازده کوچولو پارت ۶۵دیانا: اخجون تو وایسا چشم بزار خوب ...

رمان شازده کوچولو پارت ۶۶ارسلان: به اتاق رفتم و دستمو به کمر...

رمان شازده کوچولو پارت ۶۳دیانا: همینجوری داشت نگاهم میکردارس...

رمان شازده کوچولو پارت ۶۲دیانا: لبخندی از روی خنده زدم که نگ...

رمان بغلی من پارت ۱۲۱و۱۲۲و۱۲۳ارسلان: محکم گوشه ای از ل*شو بو...

رمان بغلی منپارت ۱۲۹و۱۳۰ ارسلان: یه لحظه احساس کردم قلبم نمی...

رمان بغلی من پارت ۱۲۴و۱۲۵و۱۲۶و۱۲۷و۱۲۸ارسلان: معلومه که میام ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط