رمان شازده کوچولو

رمان شازده کوچولو

پارت ۶۵

دیانا: اخجون تو وایسا چشم بزار خوب نگاه نکنی ها باشه

ارسلان :باشه برو شروع کردم به شمردن

دیانا: رفتم تو حیاط پشتی قایم شدم

ارسلان: کجایی دلبر عوم برم انباری رو ببینم الکی

دیانا: رفت انباری که از پشت درآومدم خواستم به سمت جایی برم که چشم گذاشته بود که دستم توسط یکی کشیده شد

ارسلان: هرکاری کنی گیر میوفته

دیانا: پامو کبودم رو زمین و گفتم قبول نیست

ارسلان: چرا اتفاقا قبوله

دیانا: گولم زدی ارباب بد

ارسلان: کار درست همینه

دیانا: از قدیم گفتم بهترین دفاع حمله است چه بهتر 😉) شیطون شدی) بودم😈دستمو از تو دستش کشیدم بیرون دیگه هم با من حرف من با آدم جرزن کاری ندارم با آدمی هم که اذیتم میکنه کاری ندارم تند تند پله هارو رفتم بالا و به اتاق نفس رفتم درسته دختر من نبود اما من بد بهش وابسته بودم
دیدگاه ها (۱)

رمان شازده کوچولو پارت ۶۶ارسلان: به اتاق رفتم و دستمو به کمر...

رمان شازده کوچولو پارت ۶۷ارسلان: قهقه بلندی سر دادم شما ناز ...

رمان شازده کوچولو پارت ۶۴ارسلان: دستم بهت نرسه بچه رو به نگه...

رمان شازده کوچولو پارت ۶۳دیانا: همینجوری داشت نگاهم میکردارس...

رمان بغلی من پارت ۸۳دیانا: زاری ارسلان: داشتم از خنده میپوکی...

رمان بغلی من پارت۷۲ارسلان: ببرمت دکتر برات آمپول بنویسه دیان...

رمان بغلی من پارت۱۳۱و۱۳۲و۱۳۳و۱۳۴دیانا: تا نیم ساعت داشتیم با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط