بزرگ ترین افسوسم این است که هرگز فرصت نشد از نزدیک ببینم
بزرگ ترین افسوسم این است که هرگز فرصت نشد از نزدیک ببینم ات،
آدم همیشه فکر میکند هنوز وقت هست، اما خب همیشه هم اشتباه میکند.
بزرگ ترین افسوسم این است که هرگز فرصت نشد صدایت را بشنوم؛
اما فکر میکنم اگر صدایت را می شنیدم،
تو را در یک خیابان شلوغ، میان آن همه جمعیت تشخیص می دادم.
بزرگ ترین افسوسم این است که هرگز عکسی از تو به دستم نرسید؛
اما باور کن مطمئنم تمام عکس هایی که در زندگی دیده ام، هیچ کدامشان تو نبوده ای.
بزرگ ترین افسوسم این است که هیچوقت شماره تلفن ات را پیدا نکردم.
اگر شماره ات را داشتم، قول میدهم چیزی از وضعیت آب و هوا نمی پرسیدم، یا از نتیجه بازی های آخر هفته ی لیگ.
یک راست میرفتم سر حرف هایی که دوستشان داری.
بزرگ ترین افسوسم این است که هرگز نفهمیدم کجا زندگی می کنی
شاید آنجا هستی که دختران چشم های بادامی دارند
و یا در کشوری زندگی می کنی که زن ها نقاب می زنند
یا مثلا آنجا که خانم ها موهای بلوندشان را نمی پوشانند.
حتی میتوانی آنجا زندگی کنی که زن ها دامن های چین دار قرمز می پوشند و با کفش های پاشنه بلندشان، رقص تانگو را خوب بلدند،
اما خوب می دانم که چشم های تو آبی ست
و لبخندت با تمام لبخندها فرق می کند.
بزرگ ترین افسوسم این است که هرگز اسم ات را ندانستم،
اما خب شک ندارم که اسم ات "دریا" ست.
اسم های دیگری هم شاید داشته باشی،
مثلا شاید در خانه "ایمیلی" صدایت کنند، یا "ویرجینیا" و یا حتی "سوفیا"
شاید هم اسمی عربی یا ترکی داشته باشی.
اسم های کوردی هم خیلی به تو می آیند،
اما خب راستش را بخواهی، اسم تو "دریا" ست
و تو نمی توانی اسمی غیر از این داشته باشی.
افسوس های بزرگی در زندگی دارم،
اما راستش را بخواهی
بزرگ ترین افسوسم این است که تو هنوز به دنیا نیامده ای
و شاید هم آمده و رفته ای ...
بزرگ ترین افسوسم این است
که من و تو
هیچ وقت
مال یک زمان نبودیم "دریا" ...
#بابک_زمانی
آدم همیشه فکر میکند هنوز وقت هست، اما خب همیشه هم اشتباه میکند.
بزرگ ترین افسوسم این است که هرگز فرصت نشد صدایت را بشنوم؛
اما فکر میکنم اگر صدایت را می شنیدم،
تو را در یک خیابان شلوغ، میان آن همه جمعیت تشخیص می دادم.
بزرگ ترین افسوسم این است که هرگز عکسی از تو به دستم نرسید؛
اما باور کن مطمئنم تمام عکس هایی که در زندگی دیده ام، هیچ کدامشان تو نبوده ای.
بزرگ ترین افسوسم این است که هیچوقت شماره تلفن ات را پیدا نکردم.
اگر شماره ات را داشتم، قول میدهم چیزی از وضعیت آب و هوا نمی پرسیدم، یا از نتیجه بازی های آخر هفته ی لیگ.
یک راست میرفتم سر حرف هایی که دوستشان داری.
بزرگ ترین افسوسم این است که هرگز نفهمیدم کجا زندگی می کنی
شاید آنجا هستی که دختران چشم های بادامی دارند
و یا در کشوری زندگی می کنی که زن ها نقاب می زنند
یا مثلا آنجا که خانم ها موهای بلوندشان را نمی پوشانند.
حتی میتوانی آنجا زندگی کنی که زن ها دامن های چین دار قرمز می پوشند و با کفش های پاشنه بلندشان، رقص تانگو را خوب بلدند،
اما خوب می دانم که چشم های تو آبی ست
و لبخندت با تمام لبخندها فرق می کند.
بزرگ ترین افسوسم این است که هرگز اسم ات را ندانستم،
اما خب شک ندارم که اسم ات "دریا" ست.
اسم های دیگری هم شاید داشته باشی،
مثلا شاید در خانه "ایمیلی" صدایت کنند، یا "ویرجینیا" و یا حتی "سوفیا"
شاید هم اسمی عربی یا ترکی داشته باشی.
اسم های کوردی هم خیلی به تو می آیند،
اما خب راستش را بخواهی، اسم تو "دریا" ست
و تو نمی توانی اسمی غیر از این داشته باشی.
افسوس های بزرگی در زندگی دارم،
اما راستش را بخواهی
بزرگ ترین افسوسم این است که تو هنوز به دنیا نیامده ای
و شاید هم آمده و رفته ای ...
بزرگ ترین افسوسم این است
که من و تو
هیچ وقت
مال یک زمان نبودیم "دریا" ...
#بابک_زمانی
۶.۷k
۰۷ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.