تلاش کردم برگردانمش

تلاش کردم برگردانمش.
حال غریبی داشتم...
اشک های چشمان من روی صورت او خشکید
میخواستم هر ذره ای از زندگی را که در خود حس میکردم،
به او بدهم و زنده نگهش دارم....
دیدگاه ها (۴)

پیش از تو...همه را با معیارهایم میسنجیدمبعد از تو...همه را ب...

همیشه یک کار هست که باید انجامش دهی لیسانس بگیریفوق لیسانس ب...

بزرگ ترین افسوسم این است که هرگز فرصت نشد از نزدیک ببینم ات،...

اشتباه ما اینجاست ...یکی رو اونقدر امتحان می کنیم تا اینکه ب...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁴²من رسما کارآموز شده بودم.‌..بعد چند و...

دختر کوچولوی تناسخ یافته من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط