رمان
#رمان
#اسمان_شب
#BTS
#part:۱۷
جین:به یونگی اطلاع داد اونم پیگیر شد یک ساعت که گذشت دکترا سوهی رو از اتاق عمل بیرون آوردن و بردنش قسمت مراقبت های ویژه اتاق وی ای پی چون اتاق وی ای پی گرفته بودیم
جراح که اومد رفتیم پیشش:آقای جراح همه چی رو مفصل بهم بگید لطفا
جراح:شما بیمار های منید همیشه هروقت آسیب میبینید من شما رو درمان میکنم و تا الان خطر زیادی جونتون رو آسیب نزده اما اینبار خیلی فرق میکنه
قسمتی که تیر خورده خیلی بد جاییه و غیر از این کبود شده خیلی بد کبود شده و این برای سلامتیش اصلا خوب نیست عمل به این دلیل طول کشید که تیر طوری به جسمش حمله کرده که با سرعت وارد شده و بین گوشت بود و ازونجایی که اطرافش کبود بود عمل رو سخت کرد
من نمیگم از مرحله خطر گذشته نه،هنوز جونش در خطره ولی فعلا تحت مراقبته و نگران نباشید
جین:خیلی ممنون کی میتونیم ببینیمش؟
جراح:الان هم میتونید اما بهش دست نزنید فعلا حتی دستشم نگیرید
جین:خیلی ممنون
تشکر که کردم جراح رفت کبودی قسمت تیر بخاطر دعواییه که با اون قاتل احمقه داشت، این بیشتر نگران کنندست تا حالا وضعش اینقدر وخیم نشده بود
منو بچه ها رفتیم تو اتاق و با جسم بی روح و متوصل به چندین دستگاه مواجه شدیم
همه نگران نشستیم رو مبل کنار تخت
(۳روز بعد)
تهیونگ:این ۳ روزه سوهی بیهوشه بهتره بگم تو کماست دکترا احتمال دادن تا یک هفته دیگه بهوش بیاد و تا الان نتیجه ای ندیدیم
میا رفته برامون هات چاکلت بیاره و بیاد جین هم یکم دیگه میرسه تو این ۳ روز یونگی و بقیه بچه ها همش درگیرن به طوریکه نیومدن بیمارستان
من و جیمین تو اتاق نشستیم که میا اومد و پشت سر اون جین
نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم که دستگاه صدایی داد همه نگاهمون بردیم سمت دستگاه که دیدیم خطش صاف شده
تا خواستیم کاری کنیم دکترا ریختن داخل و ما رفتیم بیرون
هممون به پنجره اتاق چسبیدیم
خط صاف اره خط صاف یعنی... نه نه امکان نداره همچین چیزی غیرممکنه اصلا نمیشه چ..طور اون نمیتونه به این زودیا بره
واقعا اشک تو چشم هممون جمع شده بود بی حرکت مونده بودیم انگار نمیتونستیم کاری کنیم یا حرفی بزنیم
اون واقعا قراره به این زودی برههههه نهههههههه نه نه عمرا همچین چیزی بشه نه
یونگی:۳ روزه درگیر اینیم که جونگکوک کجاست همه جا رو گشتیم نبود نشونه ای هم از قاتله نیست
حسابی خسته بودیم اما ادامه میدادیم باید این بازی رو تموم کنیم
فکری از اینکه قاتل میتونه کجا باشه نداشتیم و جونگکوک گم شده سوهی هم تو تخت بیمارستانه اوضاع حسابی خراب شده و درهم برهمِ
داشتم فکر میکردم که صدای لونا دراومد
لونا:باید ی جوری گیر بندازیمشون
یونگی:عه واقعا نمیدونستم،خب مغز کل منم میدونم اما سوال اینجاست که چطوری
نامجون:من یک نقشه دارم...
#اسمان_شب
#BTS
#part:۱۷
جین:به یونگی اطلاع داد اونم پیگیر شد یک ساعت که گذشت دکترا سوهی رو از اتاق عمل بیرون آوردن و بردنش قسمت مراقبت های ویژه اتاق وی ای پی چون اتاق وی ای پی گرفته بودیم
جراح که اومد رفتیم پیشش:آقای جراح همه چی رو مفصل بهم بگید لطفا
جراح:شما بیمار های منید همیشه هروقت آسیب میبینید من شما رو درمان میکنم و تا الان خطر زیادی جونتون رو آسیب نزده اما اینبار خیلی فرق میکنه
قسمتی که تیر خورده خیلی بد جاییه و غیر از این کبود شده خیلی بد کبود شده و این برای سلامتیش اصلا خوب نیست عمل به این دلیل طول کشید که تیر طوری به جسمش حمله کرده که با سرعت وارد شده و بین گوشت بود و ازونجایی که اطرافش کبود بود عمل رو سخت کرد
من نمیگم از مرحله خطر گذشته نه،هنوز جونش در خطره ولی فعلا تحت مراقبته و نگران نباشید
جین:خیلی ممنون کی میتونیم ببینیمش؟
جراح:الان هم میتونید اما بهش دست نزنید فعلا حتی دستشم نگیرید
جین:خیلی ممنون
تشکر که کردم جراح رفت کبودی قسمت تیر بخاطر دعواییه که با اون قاتل احمقه داشت، این بیشتر نگران کنندست تا حالا وضعش اینقدر وخیم نشده بود
منو بچه ها رفتیم تو اتاق و با جسم بی روح و متوصل به چندین دستگاه مواجه شدیم
همه نگران نشستیم رو مبل کنار تخت
(۳روز بعد)
تهیونگ:این ۳ روزه سوهی بیهوشه بهتره بگم تو کماست دکترا احتمال دادن تا یک هفته دیگه بهوش بیاد و تا الان نتیجه ای ندیدیم
میا رفته برامون هات چاکلت بیاره و بیاد جین هم یکم دیگه میرسه تو این ۳ روز یونگی و بقیه بچه ها همش درگیرن به طوریکه نیومدن بیمارستان
من و جیمین تو اتاق نشستیم که میا اومد و پشت سر اون جین
نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم که دستگاه صدایی داد همه نگاهمون بردیم سمت دستگاه که دیدیم خطش صاف شده
تا خواستیم کاری کنیم دکترا ریختن داخل و ما رفتیم بیرون
هممون به پنجره اتاق چسبیدیم
خط صاف اره خط صاف یعنی... نه نه امکان نداره همچین چیزی غیرممکنه اصلا نمیشه چ..طور اون نمیتونه به این زودیا بره
واقعا اشک تو چشم هممون جمع شده بود بی حرکت مونده بودیم انگار نمیتونستیم کاری کنیم یا حرفی بزنیم
اون واقعا قراره به این زودی برههههه نهههههههه نه نه عمرا همچین چیزی بشه نه
یونگی:۳ روزه درگیر اینیم که جونگکوک کجاست همه جا رو گشتیم نبود نشونه ای هم از قاتله نیست
حسابی خسته بودیم اما ادامه میدادیم باید این بازی رو تموم کنیم
فکری از اینکه قاتل میتونه کجا باشه نداشتیم و جونگکوک گم شده سوهی هم تو تخت بیمارستانه اوضاع حسابی خراب شده و درهم برهمِ
داشتم فکر میکردم که صدای لونا دراومد
لونا:باید ی جوری گیر بندازیمشون
یونگی:عه واقعا نمیدونستم،خب مغز کل منم میدونم اما سوال اینجاست که چطوری
نامجون:من یک نقشه دارم...
۱۱.۸k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.