نگاه اول🎧✨
نگاه اول🎧✨
پارت¹¹
دیانا: گریه میکردم میرفتم ط اتاقم
مامان دیانا: دلم براش شوخت چرا اخه اینجوری شد با دخترش(ط دلش)
دیانا: همین جور گریه میکردم تا خوابم برد
ــــــــــــــــــــــ فردا صبح ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیانا: از خواب با شدم دیدم ساعت ¹¹هست ی دفعه
مامان دیانا: دیانااااااااااا دیانااااااااااا
دیانا: جانم
مامان دیانا: بیا صبحونه اول برو دستو صورتتو بشور
دیانا: نمیام
میترسم از بابام خا(ط دلش)
مامان دیانا: یعنی چیی بیااا پایین صبحونتو بخور بچه
دیانا: سیرم نمخام
مامان دیانا: چی خوردی سیری؟
دیانا: پفک
الکی گفتم ک نرم پایین (ط دلش)
مامان دیانا: خا اخه
بابای دیانا: ولش کن اه بیا خودت بخور
دیانا: در رو بستم نشستم ط تختم مامان بابام دعوا میکردن سر من منم گریه میکردم
ی دفعه ارسلان پیام داد
....
.........
....................
.................................
۲۸تاییمون مبارک 🫀🚶🏻♀
۳۰تایی شدیم پارت بعدی رو میزارم❤️🩹🫀
🎧✨
پارت¹¹
دیانا: گریه میکردم میرفتم ط اتاقم
مامان دیانا: دلم براش شوخت چرا اخه اینجوری شد با دخترش(ط دلش)
دیانا: همین جور گریه میکردم تا خوابم برد
ــــــــــــــــــــــ فردا صبح ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیانا: از خواب با شدم دیدم ساعت ¹¹هست ی دفعه
مامان دیانا: دیانااااااااااا دیانااااااااااا
دیانا: جانم
مامان دیانا: بیا صبحونه اول برو دستو صورتتو بشور
دیانا: نمیام
میترسم از بابام خا(ط دلش)
مامان دیانا: یعنی چیی بیااا پایین صبحونتو بخور بچه
دیانا: سیرم نمخام
مامان دیانا: چی خوردی سیری؟
دیانا: پفک
الکی گفتم ک نرم پایین (ط دلش)
مامان دیانا: خا اخه
بابای دیانا: ولش کن اه بیا خودت بخور
دیانا: در رو بستم نشستم ط تختم مامان بابام دعوا میکردن سر من منم گریه میکردم
ی دفعه ارسلان پیام داد
....
.........
....................
.................................
۲۸تاییمون مبارک 🫀🚶🏻♀
۳۰تایی شدیم پارت بعدی رو میزارم❤️🩹🫀
🎧✨
۳.۴k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.