پارت ۱۸:
پارت ۱۸:
لارا:جونگ کوک یه سوال ازت دارم
جونگ کوک:بپرس
لارا:جونگ کوک میگم که....عم..خ.خب
جونگ کوک:چیزی شده؟
لارا:نه ...خب...میدنی
جونگ کوک:چی شده لارا؟
لارا:هیچی...آره...هیچی نشده
نیلا:دهههه بنال دیگههههه«آروم در گوش لارا»
لارا:خب جونگ کوک میگم که....
جونگ کوک:لارا عزیزم یه تلفن خیلی مهم دارم بعدش عصر میام پیشت با هم حرف بزنیم خوبه؟
لارا:اوه..آره...آره برو
جونگ کوک:خدافظ
لارا:خدافظ
نیلا:بابا شکر خدا چقدر تو خریییییییییی
لارا:عهههه خیلی سخت بود من این حرف و بهش بزنم
نیلا:فعلا که نزدی
لارا :به هر حال سخته
نیلا:مگه دوست پسرت نیست؟؟؟
لارا:چرا خب تو که بهتر از هر کس دیگه ای میدونی جونگ کوک اولین پسریه که من توی کل زندگیم داشتم برای همین هنوز بهش عادت نکردم«خجالت»
نیلا:آخییییی کیوت مننننننن بیا بغلم«میره سمت لارا»
لارا هم محکم بغلش میکنه
نیلا:تو هنوزم همون لارا کوچولوعه منی
لارا:یادش بخیر
نیلا:خیلی دوران خوبی بود واقعا:
لارا:آره خیلییییی
نیلا:بیا یک ذره یاد قدیما از خاطراتمون بگیم
لارا:آره آره واقعاااا پایتم
......................................................................................................
«ویو جونگ کوک»
داشتم یه برنامه مهم رو چک میکردم که دیدم تلفنم داره زنگ میخوره و دیدم لاراس
امگار میخواست یه چیزی بهم بگه
ولی روش نمیشد بگه بهم
برای همین یه تلفن مهم داشتم تصمیم گرفتم بعد از اون تلفنم برم خونش تا ببینم چی شده
الان تو راه خونشون هستم
رسیدم زنگ در و زدم و دیدم لارا با یک شلوارک کوتاه تا بالای زانو اومده جلوی در
یه شلوارک کوتاه مشکی و یک نیم تنه آستین بلند پوشیده بود خیلی جداب شده بود
لاار:ع سلامممم
جونگ کوک:سلامم
رفتم سمتش و بغلش کردم
نیلا:اه اه اه حالم به هم خورد انگار ۵ ساله همو ندیدن
لارا و جونگ کوک:هههههههه
لارا:بیا تو
جونگ کوک:باشه
جونگ کوک رفت نشست و گفت
جونگ کوک:حب چی میخواتی بهم بگی
لارا:میخواستم بگم که.....
* «بچه ها یه نکته که نیلا صمیمی ترین دوست لاراعه و اینا ار دبستان با هم دوستن و همیشه دستای زیادی داشتن اما برای هم دیگه صمیمی ترین دوستا بودن
و واقعا خیلی لارا نیلا رو دوستش داره
ولی توی ۳ سال دوره راهنمایی از هم جدا میشن و لارا خیلی اذیت میشه
اما دوره دوم لارا دوباره میره پیش نیلاو هنوزم که با همن....»***
*********«و یه نکته دیگه اینه که واقعا رابطه لارا و نیلا بر اساس داستان واقعی خود ادمین هست و فقط اسم نیلا و لارا تغییر کرده و تمام این نکته ای که بالا گفته شده بر اساس واقعیت هست»*********
لارا:جونگ کوک یه سوال ازت دارم
جونگ کوک:بپرس
لارا:جونگ کوک میگم که....عم..خ.خب
جونگ کوک:چیزی شده؟
لارا:نه ...خب...میدنی
جونگ کوک:چی شده لارا؟
لارا:هیچی...آره...هیچی نشده
نیلا:دهههه بنال دیگههههه«آروم در گوش لارا»
لارا:خب جونگ کوک میگم که....
جونگ کوک:لارا عزیزم یه تلفن خیلی مهم دارم بعدش عصر میام پیشت با هم حرف بزنیم خوبه؟
لارا:اوه..آره...آره برو
جونگ کوک:خدافظ
لارا:خدافظ
نیلا:بابا شکر خدا چقدر تو خریییییییییی
لارا:عهههه خیلی سخت بود من این حرف و بهش بزنم
نیلا:فعلا که نزدی
لارا :به هر حال سخته
نیلا:مگه دوست پسرت نیست؟؟؟
لارا:چرا خب تو که بهتر از هر کس دیگه ای میدونی جونگ کوک اولین پسریه که من توی کل زندگیم داشتم برای همین هنوز بهش عادت نکردم«خجالت»
نیلا:آخییییی کیوت مننننننن بیا بغلم«میره سمت لارا»
لارا هم محکم بغلش میکنه
نیلا:تو هنوزم همون لارا کوچولوعه منی
لارا:یادش بخیر
نیلا:خیلی دوران خوبی بود واقعا:
لارا:آره خیلییییی
نیلا:بیا یک ذره یاد قدیما از خاطراتمون بگیم
لارا:آره آره واقعاااا پایتم
......................................................................................................
«ویو جونگ کوک»
داشتم یه برنامه مهم رو چک میکردم که دیدم تلفنم داره زنگ میخوره و دیدم لاراس
امگار میخواست یه چیزی بهم بگه
ولی روش نمیشد بگه بهم
برای همین یه تلفن مهم داشتم تصمیم گرفتم بعد از اون تلفنم برم خونش تا ببینم چی شده
الان تو راه خونشون هستم
رسیدم زنگ در و زدم و دیدم لارا با یک شلوارک کوتاه تا بالای زانو اومده جلوی در
یه شلوارک کوتاه مشکی و یک نیم تنه آستین بلند پوشیده بود خیلی جداب شده بود
لاار:ع سلامممم
جونگ کوک:سلامم
رفتم سمتش و بغلش کردم
نیلا:اه اه اه حالم به هم خورد انگار ۵ ساله همو ندیدن
لارا و جونگ کوک:هههههههه
لارا:بیا تو
جونگ کوک:باشه
جونگ کوک رفت نشست و گفت
جونگ کوک:حب چی میخواتی بهم بگی
لارا:میخواستم بگم که.....
* «بچه ها یه نکته که نیلا صمیمی ترین دوست لاراعه و اینا ار دبستان با هم دوستن و همیشه دستای زیادی داشتن اما برای هم دیگه صمیمی ترین دوستا بودن
و واقعا خیلی لارا نیلا رو دوستش داره
ولی توی ۳ سال دوره راهنمایی از هم جدا میشن و لارا خیلی اذیت میشه
اما دوره دوم لارا دوباره میره پیش نیلاو هنوزم که با همن....»***
*********«و یه نکته دیگه اینه که واقعا رابطه لارا و نیلا بر اساس داستان واقعی خود ادمین هست و فقط اسم نیلا و لارا تغییر کرده و تمام این نکته ای که بالا گفته شده بر اساس واقعیت هست»*********
۵.۶k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.