امیرالمومنین علیه السلام در طی بیست و پنج سال به اصطلاح خ
امیرالمومنین علیه السلام در طی بیست و پنج سال به اصطلاح خانه نشینی ، بیکار نبودند و مزارع فراوانی را به دست مبارک خود آباد و احیا کردند . فردی امیرالمومنین را دید که باری به همراه دارند. از حضرت پرسید که چه چیزی همراه خود دارید؟ امیرالمومنین علیه السلام فرمودند یک نخلستان ان شاءالله، بعد همه دانه های خرما را با دست مبارک خود کاشتند و آن را آبیاری کردند و پای هر درختی که آبیاری می کردند ، دو رکعت نماز می خواندند. بعد هم آن نخلستان برای ضعفا و فقرا و بیچارگان ، وقف می کردند.
راوی نقل می کند که امیر المومنین علیه السلام قنات می کَندند. ظهر هنگام از قنات بیرون آمدند به من فرمودند غذا چه همراه داری؟ گفتم مقداری کدوی پخته. حضرت فرمودند آن را حاظر کن . پس کدوی پخته را در مقابل ایشان آوردم و آن حضرت اوّل دست های خود را شستند و کدوی پخته را با دست مبارک می خوردند، امّا یک جمله هم داشتند و می فرمودند لعنت خدا بر کسی که به واسطه شکم به جهنّم برود:
{مَن أدخَلَهُ بَطنُهُ النارَ فَأبعَدَهُ اللّه}
یعنی شکمی که می توان با کدوی پخته پر کرد، حیف نیست که انسان به واسطه آن به جهنم برود؟ وقتی حضرت غذا را خوردند ، دومرتبه درون قنات رفتند و با سختی و شدّت شروع به کار کردند. ناگهان کلنگ به سنگی خورد و آب فوران کرد و آب فراوانی از قنات بیرون آمد . امیرالمومنین علیه السلام سریع از قنات بیرون آمدند و در حالی که هنوز پاهای مبارک ایشان در چاه و بدنشان بیرون چاه بود ، به من گفتند من این قنات را وقف کردم ، پس قلم و دواتی برای ثبت بیاور. من قلم و دوات آوردم و در همان جا مولا مزرعه را برای فقرا و ضعفا و برای تقویت اسلام وقف کردند.
#آیت_الله_مظاهری #کتاب #معرفة_النفس جلد دوم
راوی نقل می کند که امیر المومنین علیه السلام قنات می کَندند. ظهر هنگام از قنات بیرون آمدند به من فرمودند غذا چه همراه داری؟ گفتم مقداری کدوی پخته. حضرت فرمودند آن را حاظر کن . پس کدوی پخته را در مقابل ایشان آوردم و آن حضرت اوّل دست های خود را شستند و کدوی پخته را با دست مبارک می خوردند، امّا یک جمله هم داشتند و می فرمودند لعنت خدا بر کسی که به واسطه شکم به جهنّم برود:
{مَن أدخَلَهُ بَطنُهُ النارَ فَأبعَدَهُ اللّه}
یعنی شکمی که می توان با کدوی پخته پر کرد، حیف نیست که انسان به واسطه آن به جهنم برود؟ وقتی حضرت غذا را خوردند ، دومرتبه درون قنات رفتند و با سختی و شدّت شروع به کار کردند. ناگهان کلنگ به سنگی خورد و آب فوران کرد و آب فراوانی از قنات بیرون آمد . امیرالمومنین علیه السلام سریع از قنات بیرون آمدند و در حالی که هنوز پاهای مبارک ایشان در چاه و بدنشان بیرون چاه بود ، به من گفتند من این قنات را وقف کردم ، پس قلم و دواتی برای ثبت بیاور. من قلم و دوات آوردم و در همان جا مولا مزرعه را برای فقرا و ضعفا و برای تقویت اسلام وقف کردند.
#آیت_الله_مظاهری #کتاب #معرفة_النفس جلد دوم
۶.۳k
۰۵ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.