عشق (پارت ۲۲)
یوچان: *خنده* خب راست میگه چطور دلت میاد بهش بی اهمیتی کنی
یونا: من کی بی اهمیتی کردم؟ *تعجب*
ته: الان
یونا: خب بگو چیکار کنم؟ بعدم تو باید پشت خواهرت دربیای یا شوهرخواهر؟ * قهر الکی و لوس و کیوت *
یوچان: شوهرخواهرم. ناسلامتی عضو بزرگترین بوی بنده جهانه
ته میخنده و دستشو به عنوان بزن قدش میگیره سمت یوچان و باهم میزنن قدش
یونا: عهههههههه، خب پس گمشین * هر الکی میره تو آشپزخونه*
یونا: هنوز نیومده پسرخاله شدن 🙄 ، مرتیکه تهیونگو به خواهرش ترجیح میده، ینی آدم چقد میتونه پررو باشه، اون آقام که انگار نه انگار شوهرمه ، شوهر که نیس بچه اس *غرغر*
ته: چقدر غر زدناش طول میکشه؟
یونا: خفه شووووو * داد و خنده *
ته: *خنده*
یوچان: تا وقتی که از دلش دربیاریم
یونا: چه عجب عقلش کار کرد 🙄* بلند*
یوچان و ته: ببخشید کوشولوی من*هردو با هم میگن*
یونا: کوشولو عمتونه
ریز ریز میخندم و هات چاکلت درس میکنم
ته: قهر نباش دیگه
یوچان: راست میگه آشتی کن
هیچی نمیگم
میان تو آشپزخونه و از پشت بغلم میکنن
یوچان و ته: ببخشید🥺
یونا: من فداتون نشم؟؟؟؟🥹
برمیگردم لپ جفتشونو میبوسم
یونا: قهر نیستم دارم نوشیدنی موردعلاقتونو درست میکنم *خنده*
پوکر فیس نگام میکنن و بعد اونام منو میبوسن
یوچان و ته: مرسی جوجوووو
از باهم گفتنشون میخندیم
یونا: قربونتون بشم.....برید براتون هات چاکلت بیارم
داشتن میرفتن که
یونا: ته ته وایسا
برمیگرده پیشم، دستشو میذاره رو قلبش، چشاشو فشار میده به هم
ته: آی قلبم
یوچان و یونا: چیشد؟ *نگران*
~ شرایط پارت بعد:
~ ۵۷۰ فالوور🌸
~ ۲۰ لایک🩷
~ ۲۰ کامنت🎀
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
یونا: من کی بی اهمیتی کردم؟ *تعجب*
ته: الان
یونا: خب بگو چیکار کنم؟ بعدم تو باید پشت خواهرت دربیای یا شوهرخواهر؟ * قهر الکی و لوس و کیوت *
یوچان: شوهرخواهرم. ناسلامتی عضو بزرگترین بوی بنده جهانه
ته میخنده و دستشو به عنوان بزن قدش میگیره سمت یوچان و باهم میزنن قدش
یونا: عهههههههه، خب پس گمشین * هر الکی میره تو آشپزخونه*
یونا: هنوز نیومده پسرخاله شدن 🙄 ، مرتیکه تهیونگو به خواهرش ترجیح میده، ینی آدم چقد میتونه پررو باشه، اون آقام که انگار نه انگار شوهرمه ، شوهر که نیس بچه اس *غرغر*
ته: چقدر غر زدناش طول میکشه؟
یونا: خفه شووووو * داد و خنده *
ته: *خنده*
یوچان: تا وقتی که از دلش دربیاریم
یونا: چه عجب عقلش کار کرد 🙄* بلند*
یوچان و ته: ببخشید کوشولوی من*هردو با هم میگن*
یونا: کوشولو عمتونه
ریز ریز میخندم و هات چاکلت درس میکنم
ته: قهر نباش دیگه
یوچان: راست میگه آشتی کن
هیچی نمیگم
میان تو آشپزخونه و از پشت بغلم میکنن
یوچان و ته: ببخشید🥺
یونا: من فداتون نشم؟؟؟؟🥹
برمیگردم لپ جفتشونو میبوسم
یونا: قهر نیستم دارم نوشیدنی موردعلاقتونو درست میکنم *خنده*
پوکر فیس نگام میکنن و بعد اونام منو میبوسن
یوچان و ته: مرسی جوجوووو
از باهم گفتنشون میخندیم
یونا: قربونتون بشم.....برید براتون هات چاکلت بیارم
داشتن میرفتن که
یونا: ته ته وایسا
برمیگرده پیشم، دستشو میذاره رو قلبش، چشاشو فشار میده به هم
ته: آی قلبم
یوچان و یونا: چیشد؟ *نگران*
~ شرایط پارت بعد:
~ ۵۷۰ فالوور🌸
~ ۲۰ لایک🩷
~ ۲۰ کامنت🎀
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
- ۸.۱k
- ۱۴ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط