عشق (پارت ۲۳)
ته: خب اینقد کیوت میگی ته ته، میمیرم برات
یوچان و یونا: هوووووفففف
یوچان: آخیییی *خنده*
یونا: مسخره سکته کردم *خنده*
ته: خدانکنه عشقم
یونا: *خنده*
یوچان میره
ته: چیکارم داشتی؟
یونا: ست فنجون اینا خوشگلللل
در یه کابینت از بالا رو باز کرد
ته: کدوم؟
یونا: این وسطیه
بهم داد
یونا: مرسی
ته: خواهش میکنم جوجو
یونا: *خنده* آها راستی
ته: جونم
رو پنجه پام وایمیستم و قدمو بلند میکنم و دستمو حلقه میکنم دور گردنش و لبشو میبوسم اونم کمرمو میگیره و همراهی میکنه
// ویو یوچان //
چقد این دوتا همو دوس دارن آخیییییی 🥹
تو هال نشسته بودم که چشمم خورد به آشپزخونه، چقد کیوت داشتن همو میبوسیدن خداااااا🥹
گوشیمو برداشتم و چندتا عکس ازشون گرفتم
بعدم که تهیونگ اومد خودمو زدم به کوچه علی چپ 😂
// ویو مینجی//
مینجی: حوصله ام سر رفته
لوس میشمو میچسبم بهش
جیمین: جوجوووووو
محکم بقلم میکنه
جیمین: منم. این بازی بسه. چیکار کنیم؟
مینجی: هرکاری دد*یم بگه
جیمین: آیا بی*بی من دوس داره بریم شهربازی؟
مینجی: آرهههههه برییییممم*ذوق*
جیمین: بدو آماده شو کیووووووتتتتتت
میرم اتاقو آماده میشم
//بعد چند مین//
جیمین: آماده شدیییی؟؟
در اتاقو باز میکنه و زل میزنه بهم
مینجی: چطور شدم؟
جیمین: تو که ماه شدی ولی عوض کن
مینجی: چرا؟
جیمین: یکم زیادی بازه
مینجی: نه عوض نمیکنم*لجبازی*
درو میبنده ، قفل میکنه کلید میذاره بالای کمد که دستم نمیرسه و جلو در وامیسته
جیمین: عوض میکنی بعد میریم * جدی*
مینجی: نهههه نههه
جیمین: لجبازی نکن ، عوض میکنی بعد میریم
مینجی: بزار با اینا بیام بعدش هرکاری بگی میکنم
جیمین: لازم نکرده، بارو که یادته، نه یادت نیس، به هر حال اگه من اونجا نبودم الان ۶ قلو داشتی، ببین عزیزم تو همینجوری که خوشکل و جذاب هستی، میای لباسای باز میپوشی دیگه هیچی، همه نگاها روته، و میدونی که کسی نگاه چپ به اموال من کنه چی میشه
مینجی: اموال؟
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
یوچان و یونا: هوووووفففف
یوچان: آخیییی *خنده*
یونا: مسخره سکته کردم *خنده*
ته: خدانکنه عشقم
یونا: *خنده*
یوچان میره
ته: چیکارم داشتی؟
یونا: ست فنجون اینا خوشگلللل
در یه کابینت از بالا رو باز کرد
ته: کدوم؟
یونا: این وسطیه
بهم داد
یونا: مرسی
ته: خواهش میکنم جوجو
یونا: *خنده* آها راستی
ته: جونم
رو پنجه پام وایمیستم و قدمو بلند میکنم و دستمو حلقه میکنم دور گردنش و لبشو میبوسم اونم کمرمو میگیره و همراهی میکنه
// ویو یوچان //
چقد این دوتا همو دوس دارن آخیییییی 🥹
تو هال نشسته بودم که چشمم خورد به آشپزخونه، چقد کیوت داشتن همو میبوسیدن خداااااا🥹
گوشیمو برداشتم و چندتا عکس ازشون گرفتم
بعدم که تهیونگ اومد خودمو زدم به کوچه علی چپ 😂
// ویو مینجی//
مینجی: حوصله ام سر رفته
لوس میشمو میچسبم بهش
جیمین: جوجوووووو
محکم بقلم میکنه
جیمین: منم. این بازی بسه. چیکار کنیم؟
مینجی: هرکاری دد*یم بگه
جیمین: آیا بی*بی من دوس داره بریم شهربازی؟
مینجی: آرهههههه برییییممم*ذوق*
جیمین: بدو آماده شو کیووووووتتتتتت
میرم اتاقو آماده میشم
//بعد چند مین//
جیمین: آماده شدیییی؟؟
در اتاقو باز میکنه و زل میزنه بهم
مینجی: چطور شدم؟
جیمین: تو که ماه شدی ولی عوض کن
مینجی: چرا؟
جیمین: یکم زیادی بازه
مینجی: نه عوض نمیکنم*لجبازی*
درو میبنده ، قفل میکنه کلید میذاره بالای کمد که دستم نمیرسه و جلو در وامیسته
جیمین: عوض میکنی بعد میریم * جدی*
مینجی: نهههه نههه
جیمین: لجبازی نکن ، عوض میکنی بعد میریم
مینجی: بزار با اینا بیام بعدش هرکاری بگی میکنم
جیمین: لازم نکرده، بارو که یادته، نه یادت نیس، به هر حال اگه من اونجا نبودم الان ۶ قلو داشتی، ببین عزیزم تو همینجوری که خوشکل و جذاب هستی، میای لباسای باز میپوشی دیگه هیچی، همه نگاها روته، و میدونی که کسی نگاه چپ به اموال من کنه چی میشه
مینجی: اموال؟
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
- ۵.۵k
- ۱۵ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط