پاییز که می آید

.
پاییز که می آید
چه رازهایی که فاش نمی شود
پاییز که می آید
وجودم
چشمانم
تمام احساسم
به تماشای خش خش بی ادعای برگها می نشیند
آنجا
یکی برایم شعر می شود
یکی پرواز می آموزد
و دیگری قصه ی چگونه زیستن
را برایم تعریف می کند
پاییز که می آید
آنقدر از خودم بی خود می شوم
که دلم
از دار دنیا فقط خدا را می خواهد



#ایلیانوروزی
دیدگاه ها (۱)

من ایستاده بودمروبه روی تویی که نبودیروبه روی آینه ای که درو...

اوراق خالی و دلی لبریز دارمقدّ تمام سال ها پاییز دارمدار و ن...

اصلاً فرقی نمیکندکه اردیبهشت باشد...یا شهریور و آذر و اسفن...

امشب باید برایت بگویم از پرستویی که یک غروب سرد هوای خانه دل...

خداحافظی با دنیایی که به آن تعلق نداشتماین داستان درمورد همی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط