پارت

پارت ۲

یکدفعه درو باز کرد تو و لئو دوتاتون با چشم های از حدقه زده بیرون داشتیم لیو رو نگاه میکردیم که لئو گفت هههههه بابایی ( مثلا جوری که بچه ها میگن چرا اومدی و زشته)
لینو یه نگاهی از سرتاپا بهت انداخت و گفت چیزی نمی خواهی عزیزم میخوام برم بیرون ؟
تو بخاطر پسرت که یه وقت براش سوالی توی بچگی پیش نیاد و بچگیش رو خراب نکنه لباس تنت بود شلوارک پات بود و با یه نیم‌تنه
گفتی
ا.ت: اینو الان اومدی وسط حموم بپرسی چی لازم دارم ؟
لئو با داد و خوشحالی گفت : پاستیل و بستنی میخوام
لینو گفت: حتما پسرم
و رفتی هولش دادی بیرون و درو بستی
اومدی تا بدن پسرت رو بشوری که گفت : مامانی چرا هر موقع که تو حمومی بابایی میاد داخل؟
تو تعجب کردی و تو ذهن خودت گفتی (لی مین هو برات دارم )
و توی جواب به پسرت گفتی : مثل اینکه بعضی ها دوست ندارن خوراکی بخورن؟
و لئو گفت :باشه ببخشید
بعد از اینکه از حموم اومدین و موهای پسرت رو خشک کردی داشت توی اتاق برای خودش بازی میکرد و فیلم هم براش گذاشته بودی رفتی توی آشپز خونه پیش لینو
لینو گفت: چیزی نپرسید ؟
گفتی : واقعا سر از کارت در نمی یارم لینو نمی گی بچه چیزی براش سوال میشه ؟
لینو گفت : من که هر دوتون رو دیدیم و اشکالی هم نداره که بیام تو حموم خب زنمی
گفتی : فک کنم خیلی دلت میخواد همین جا تنبیهت کنم ؟ نه؟
که لینو شونه ای بالا انداخت و رفت سمت یخچال و گفت : خیلی دوست دارم بدونم تو چطوری میخواهی منو تنبیه کنی
گفتی: باشه خودت خواستی که همین جا تبیهت کنم و به عقب هولش دادی که به کانتر خورد
لینو گفت: می‌دونی اونی که از آخر درد می‌کشه خودتی نه من ولی می‌دونم دنبال لذت هم هستی
که با چشم های شیطون به لینو نگاه کردی و ..........


پارت ۳

دستتو گذاشتی درست وسط پاش روی عضوش و محکم فشارش دادی که لینو یه آه خیلی غلیظی گفت
بعدش یه پوزخند زدی و گفتی کی بود که می‌گفت من درد میکشم؟
با پرویی تموم و شیطونی گفت: خودت
گفتی باشه آقای لی از رو نرو تا فلجت کنم
و دوباره دستتو سمت عوض هدایت کردی و این سری با انگشتات گرفتیش و محکم فشارش دادی که دوباره ناله ای کرد
بعد شلوارشو کشیدی پایین چون توی خونه بودین لباس زیر تنتون نبود دستتو سمت کلاهکش بردی و گرفتیش و محکم فشارش دادی که دیگه اشک توی چشاش جمع شده بود و چون عضوش بلند شده بود و تحریک شده بود گفت خودت خواستی و یه بوسه رو شروع کرد و گذاتت روی کانتر و...... و این وسط یه موش کوچولوی فضول داشت نگاهتون میکرد که یکدفعه اومد داخل آشپز خونه و......


#لینو
#هیونجین
#فیلیکس
#سونگمین
#چانگبین
#بنگ.چان
#هان
#ای.ان
#جیسونگ
#جونگمین
#چان
#استی
#استری.کیدز
#استری
#کیدز
#لی.نو
#لی.مین.هو
#سناریو
#فیک
#سناریو.فیک
دیدگاه ها (۶)

پارت ۴اومد داخل آشپز خونه و تو سریع اومدی پایین رفتی سمت یخچ...

@mahyafarahani6563

می‌خوام آزاد باشم

من فقط می‌خوام آزادانه زندگی کنم

سلام بچه ها یه سناریو مون نشه خیلی وقت بود فعالیت نکردم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط