2min p1
(این دو پارتی غمگین است)
25 اکتبر سال 2023
لینو از خواب بیدار شد، امروز تولدش بود و میخواست به سونگمین بگه که چقدر عاشقشه، چقدر دوستش داره و حاضره به خاطر اون هر کاری بکنه، که وقتی میبینتش قلبش تند تند میزنه لینو آماده بود که به سونگمین اعتراف کنه، با اینکه سونگمین زیاد باهاش حرف نمیزد یا باهاش وقت نمیگذروند، لینو سعی میکرد بیشتر باهاش حرف بزنه
همه برای صبحونه رفتن پایین، وقتی صبحونه خوردنشون تمام شد، لینو رفت توی اتاقش و وسایلش رو برای رفتن به کمپانی آماده کرد
CB: هیونگگگگگگ! بیا دیگه!
LK: اومدم اومدم
لینو با عجله اومد پایین، و سوار ماشینش شد و شروع به رانندگی کرد
1 ساعت بعد*
همه توی اتاق تمرین بودن، همه خواستن برن غذا بخورن که لینو به سونگمین گفت
LK: میشه بمونی؟ میخوام بهت یه چیزی رو بگم
سونگمین سر تکون داد و بقیه ی اعضا رفتن لینو به چشمای سونگمین نگاه کرد
SM: خب، میشنوم...
LK: سونگمین...من...نمیدونم چجوری بگم...من...من عاشقت شدم، حاضرم برای کل دنیا رو آتیش بزنم تا لبخند قشنگت رو ببینم، نمیدونی چقدر قلبم تند تند میزنه وقتی باهام حرف میزنی، وقتی نگاهم میکنی انگار قلبم میخواد از جاش کنده بشه، نمیدونم چیشد که اینجوری شد، ولی میدونم که بی اندازه عاشقتم
سونگمین پوزخندی زد و به لینو نگاه کرد
SM: و چی باعث شده فکر کنی منم تو رو دوست دارم؟
برای یه لحظه بدن لینو یخ کرد
LK: م...منظورت چیه؟
SM: منظورم اینه چرا باید تو رو به چان ترجیح بدم؟ تو یه آدم سرد و مغروری که فقط به فکر خودتی چان از تو خیلی بهتره
سونگمین به سمت در رفت
SM: به نفع خودته فراموشش کنی، چون من چان رو دوست دارم
و از در رفت بیرون، زانو های لینو سست شد و روی زانوهاش افتاد، توی اون لحظه فقط یک جمله تو سرش بود : کاشکی من جای چان بودم....
و اشک هاش شروع به ریختن کرد، چه شبایی که با برنامه ریزی زندگیش با سونگمین خوابش نبرده بود، حالا سونگمین بهش گفته بود دوستش نداره و چان رو دوست داره، دروغ چرا، ولی لینو همین کابوس رو داشت، بعضی شب ها که کابوس میدید همین بود که سونگمین فرد دیگه ای رو دوست داره، و حالا تمام کابوس هاش به واقعیت تبدیل شده بود
23 مارس 2025
چان با یه دسته گل وارد خوابگاه شد، سونگمین فکر کرد دسته گل برای اونه، تا اینکه چان فرد دیگه ای رو صدا زد
BC: جونگین
جونگین به سمت چان اومد
I.N: بله؟
BC: من عاشقت شدم، میشه مال من باشی؟
جونگین شوکه شد و لبخند کیوتی به چان زد
I.N: البته مستر بنگ!
و اونها همدیگه رو بغل کردن، و سونگمین برای یه لحظه همه چیزش نابود شد، و یاد موقعی افتاد که لینو بهش اعتراف کرد و خودش با بی رحمی قلب لینو رو له کرد، چان که متوجه نگاه های خیره ی سونگمین شده بود گفت
BC: چیزی شده؟
SM: لینو...کجاست؟
BC: کمپانی، داره روی رقص آهنگ جدید کار میکنه
سونگمین با تمام سرعت از خوابگاه خارج شد، چون رانندگی بلد نبود با تمام سرعت توی اون روز بارونی به سمت کمپانی دویید، وقتی به کمپانی رسید بدون توجه به هیچ کس فقط به سمت اتاق تمرین رفت در رو که باز کرد لینو اونجا نبود....
ادامه دارد*
بهم بگید تهش لینو خودکشی کنه (که ایشاالله همیشه زنده باشه) یا بهم برسن؟😔
25 اکتبر سال 2023
لینو از خواب بیدار شد، امروز تولدش بود و میخواست به سونگمین بگه که چقدر عاشقشه، چقدر دوستش داره و حاضره به خاطر اون هر کاری بکنه، که وقتی میبینتش قلبش تند تند میزنه لینو آماده بود که به سونگمین اعتراف کنه، با اینکه سونگمین زیاد باهاش حرف نمیزد یا باهاش وقت نمیگذروند، لینو سعی میکرد بیشتر باهاش حرف بزنه
همه برای صبحونه رفتن پایین، وقتی صبحونه خوردنشون تمام شد، لینو رفت توی اتاقش و وسایلش رو برای رفتن به کمپانی آماده کرد
CB: هیونگگگگگگ! بیا دیگه!
LK: اومدم اومدم
لینو با عجله اومد پایین، و سوار ماشینش شد و شروع به رانندگی کرد
1 ساعت بعد*
همه توی اتاق تمرین بودن، همه خواستن برن غذا بخورن که لینو به سونگمین گفت
LK: میشه بمونی؟ میخوام بهت یه چیزی رو بگم
سونگمین سر تکون داد و بقیه ی اعضا رفتن لینو به چشمای سونگمین نگاه کرد
SM: خب، میشنوم...
LK: سونگمین...من...نمیدونم چجوری بگم...من...من عاشقت شدم، حاضرم برای کل دنیا رو آتیش بزنم تا لبخند قشنگت رو ببینم، نمیدونی چقدر قلبم تند تند میزنه وقتی باهام حرف میزنی، وقتی نگاهم میکنی انگار قلبم میخواد از جاش کنده بشه، نمیدونم چیشد که اینجوری شد، ولی میدونم که بی اندازه عاشقتم
سونگمین پوزخندی زد و به لینو نگاه کرد
SM: و چی باعث شده فکر کنی منم تو رو دوست دارم؟
برای یه لحظه بدن لینو یخ کرد
LK: م...منظورت چیه؟
SM: منظورم اینه چرا باید تو رو به چان ترجیح بدم؟ تو یه آدم سرد و مغروری که فقط به فکر خودتی چان از تو خیلی بهتره
سونگمین به سمت در رفت
SM: به نفع خودته فراموشش کنی، چون من چان رو دوست دارم
و از در رفت بیرون، زانو های لینو سست شد و روی زانوهاش افتاد، توی اون لحظه فقط یک جمله تو سرش بود : کاشکی من جای چان بودم....
و اشک هاش شروع به ریختن کرد، چه شبایی که با برنامه ریزی زندگیش با سونگمین خوابش نبرده بود، حالا سونگمین بهش گفته بود دوستش نداره و چان رو دوست داره، دروغ چرا، ولی لینو همین کابوس رو داشت، بعضی شب ها که کابوس میدید همین بود که سونگمین فرد دیگه ای رو دوست داره، و حالا تمام کابوس هاش به واقعیت تبدیل شده بود
23 مارس 2025
چان با یه دسته گل وارد خوابگاه شد، سونگمین فکر کرد دسته گل برای اونه، تا اینکه چان فرد دیگه ای رو صدا زد
BC: جونگین
جونگین به سمت چان اومد
I.N: بله؟
BC: من عاشقت شدم، میشه مال من باشی؟
جونگین شوکه شد و لبخند کیوتی به چان زد
I.N: البته مستر بنگ!
و اونها همدیگه رو بغل کردن، و سونگمین برای یه لحظه همه چیزش نابود شد، و یاد موقعی افتاد که لینو بهش اعتراف کرد و خودش با بی رحمی قلب لینو رو له کرد، چان که متوجه نگاه های خیره ی سونگمین شده بود گفت
BC: چیزی شده؟
SM: لینو...کجاست؟
BC: کمپانی، داره روی رقص آهنگ جدید کار میکنه
سونگمین با تمام سرعت از خوابگاه خارج شد، چون رانندگی بلد نبود با تمام سرعت توی اون روز بارونی به سمت کمپانی دویید، وقتی به کمپانی رسید بدون توجه به هیچ کس فقط به سمت اتاق تمرین رفت در رو که باز کرد لینو اونجا نبود....
ادامه دارد*
بهم بگید تهش لینو خودکشی کنه (که ایشاالله همیشه زنده باشه) یا بهم برسن؟😔
- ۶.۰k
- ۱۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط