بچه ها پارتا از دستم در رفته میشه بگین پارت بعدی چنده؟
بچه ها پارتا از دستم در رفته میشه بگین پارت بعدی چنده؟
شروع رمان
ساعت ۹ و نیم صبح
ات: از خواب بلند شدم و خودمو تو بغل تهیونگ دیدم جیغ بنفشی کشیدم و تهیونگ با ترس از خواب پرید خودمو پرت کردم اونور اتاق
نمیدونم چرا با اینکه به هم اعتراف کردیم بازم خجالت میکشیم
تهیونگ: هی ترسیدمممم
ات: شرمنده:)
تهیونگ: عیبی نداره ساعت چنده؟
ات: نمیددنم
گوشیو برداشتم'
ساعت نگاه کردم
وای ۹ و نیمه پاشوتا ۱۰ حاضر شو بریم خرید سریع
پرش زمانی به بعد کارهای لازم صبح
تهیونگ:
رفتم حموم و بعدشم ات رفت اومدم بیرون تنها چیزی که داشتم کت و شلوار مشکیم بود اونارو پوشیدم
یهو یاد باشگاه اسب سواریم افتادم و مطمئن شدم الان پدرم نگرانمه و کل باشگاه خالیه
ولی بازم اینجا میرم ثبت نام میکنم
ات:
از حموم اومدم بیرون و شلوار بگ ابیمو با یه پلیور گرم نیم تنه مانند سبز پوشیدم ( بچه ها اینجا زمستونه)
و رفتم و مرطوب کننده زدم و تینتی که شبیه رنگ لب خودم بود و بعدش موهامو خشک کردم و مدل دادم و کفشمو پوشیدم و رفتم پیش تهیونگ
ات: تهیونگ من امادم
تهیونگ: واو قلبم چقدر تو خوشگلیی
ات:خجالت*
تهیونگ : راستی ات باید برم و ماشین بگیرم تا پیاده نریم یکی از دوستای قدیمم توی لندن برام یه ماشین خوب فرستاده باید بریم اول اونو بگیریم بعد بریم خرید
.... ادامه دارد
شروع رمان
ساعت ۹ و نیم صبح
ات: از خواب بلند شدم و خودمو تو بغل تهیونگ دیدم جیغ بنفشی کشیدم و تهیونگ با ترس از خواب پرید خودمو پرت کردم اونور اتاق
نمیدونم چرا با اینکه به هم اعتراف کردیم بازم خجالت میکشیم
تهیونگ: هی ترسیدمممم
ات: شرمنده:)
تهیونگ: عیبی نداره ساعت چنده؟
ات: نمیددنم
گوشیو برداشتم'
ساعت نگاه کردم
وای ۹ و نیمه پاشوتا ۱۰ حاضر شو بریم خرید سریع
پرش زمانی به بعد کارهای لازم صبح
تهیونگ:
رفتم حموم و بعدشم ات رفت اومدم بیرون تنها چیزی که داشتم کت و شلوار مشکیم بود اونارو پوشیدم
یهو یاد باشگاه اسب سواریم افتادم و مطمئن شدم الان پدرم نگرانمه و کل باشگاه خالیه
ولی بازم اینجا میرم ثبت نام میکنم
ات:
از حموم اومدم بیرون و شلوار بگ ابیمو با یه پلیور گرم نیم تنه مانند سبز پوشیدم ( بچه ها اینجا زمستونه)
و رفتم و مرطوب کننده زدم و تینتی که شبیه رنگ لب خودم بود و بعدش موهامو خشک کردم و مدل دادم و کفشمو پوشیدم و رفتم پیش تهیونگ
ات: تهیونگ من امادم
تهیونگ: واو قلبم چقدر تو خوشگلیی
ات:خجالت*
تهیونگ : راستی ات باید برم و ماشین بگیرم تا پیاده نریم یکی از دوستای قدیمم توی لندن برام یه ماشین خوب فرستاده باید بریم اول اونو بگیریم بعد بریم خرید
.... ادامه دارد
۶.۱k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.