پارت ۱
پارت ۱
ددی_فاکر
جیمین:: اوردیمش
کوک:: کجاست؟!
جیمین:: تو انباری
کوک:: اوکی
کوک پا شد و همراه جیمین و چند نفر دیگه رفتن سمت انباری...
وقتی ب اونجا رسیدن یکی براشون درو باز کرد
@ بفرمایین آقا
کوک:: برو کنار
ساناکو:: اههه بلاخره اومدی بیا اینم از اون لاشخوره
کوک:: این لاغر مردنی ک هیچی نیست محصوله ب اون بزرگیو منفجر کرد؟!
ساناکو:: آره دیگه چ ربطی ب سر وضعش داره
کوک:: دهنتو ببند و وسط حرفام نپر
ساناکو::چشم😒
کوک رفت و بالا سر مرده وایساد...
کوک:: برای چی محصولات شیشه ۱۰۰ میلیون دلاری منو منفجر کردی؟! از کی پول گرفتی ها؟!
& ب صگش مربوط نیست
کوک با لگد ب دهنش زد ک پرت شد...
& هه تو هیچی ن..نیستی...یه کثافته هرزه ای
ساناکو:: میبیندی دهنتو یا خودم...
کوک:: ساناکو برو عقب وایسا
ساناکو:: اه باشه
ساناکو رفت عقب و همه ب کوک زل زده بودن...
کوک اصلحشو درآورد و گرفت سمت طرف...
& زود باش منو بکش...میدونستم اینطوری میشه...من از قبل آماده مرگ بودم...اگه بخوای شکنجمم بدی هیچوقت هیچی بهت نمیگم...اما بدون خیلی دشمنان زیاد شده و...
مرده حرفاش با برخورده تیر تو پیشونیش قطع شد...(کوک کشتش😐واو)
کوک:: جنازشو بندازین تو دریا...
کوک رف بیرون و ساناکو با عجله رفت دنبالش
ساناکو:: کوک وایسا...
کوک زود برگشت سمتش و با جدیت نگاش کرد
کوک:: ببینم ب چ حقی منو کوک بااسم کوچیک صدا میزنی؟؟!! فک کردی کی هستی...جایگاهتو ب عنوان یه خدمتگزار ساده بدون...
ساناکو:: خیلی خب عاقای جئون! من خدمتگزار سادم؟! هه...اگه من نبودم این همه جاسوس گرفته میشد؟! من دارم بقیرو ب دستور تو کنترل میکنم...چندین بار دستام ب خون آلوده شده،درد کشیدم،ب دستای دشمنات افتادمو شکنجه شدم و...اونم بخاطر تو...
کوک:: ب دستور من ن بخاطر من...الآنم نمیخام چیز دیگه ای بشنوم همه اینا وظیفته...
مشکل داری میتونی بری بیرون از ما
ساناکو:: ن..نه من تا همیشه میخام یه مافیایی باشم
کوک:: بای...
کوک رفت و ساناکو چنگی ب موهاش زد و با حرص ب کوک نگاه کرد...
خب تصمیم گرفتم رمانم بزارم...
ددی_فاکر
جیمین:: اوردیمش
کوک:: کجاست؟!
جیمین:: تو انباری
کوک:: اوکی
کوک پا شد و همراه جیمین و چند نفر دیگه رفتن سمت انباری...
وقتی ب اونجا رسیدن یکی براشون درو باز کرد
@ بفرمایین آقا
کوک:: برو کنار
ساناکو:: اههه بلاخره اومدی بیا اینم از اون لاشخوره
کوک:: این لاغر مردنی ک هیچی نیست محصوله ب اون بزرگیو منفجر کرد؟!
ساناکو:: آره دیگه چ ربطی ب سر وضعش داره
کوک:: دهنتو ببند و وسط حرفام نپر
ساناکو::چشم😒
کوک رفت و بالا سر مرده وایساد...
کوک:: برای چی محصولات شیشه ۱۰۰ میلیون دلاری منو منفجر کردی؟! از کی پول گرفتی ها؟!
& ب صگش مربوط نیست
کوک با لگد ب دهنش زد ک پرت شد...
& هه تو هیچی ن..نیستی...یه کثافته هرزه ای
ساناکو:: میبیندی دهنتو یا خودم...
کوک:: ساناکو برو عقب وایسا
ساناکو:: اه باشه
ساناکو رفت عقب و همه ب کوک زل زده بودن...
کوک اصلحشو درآورد و گرفت سمت طرف...
& زود باش منو بکش...میدونستم اینطوری میشه...من از قبل آماده مرگ بودم...اگه بخوای شکنجمم بدی هیچوقت هیچی بهت نمیگم...اما بدون خیلی دشمنان زیاد شده و...
مرده حرفاش با برخورده تیر تو پیشونیش قطع شد...(کوک کشتش😐واو)
کوک:: جنازشو بندازین تو دریا...
کوک رف بیرون و ساناکو با عجله رفت دنبالش
ساناکو:: کوک وایسا...
کوک زود برگشت سمتش و با جدیت نگاش کرد
کوک:: ببینم ب چ حقی منو کوک بااسم کوچیک صدا میزنی؟؟!! فک کردی کی هستی...جایگاهتو ب عنوان یه خدمتگزار ساده بدون...
ساناکو:: خیلی خب عاقای جئون! من خدمتگزار سادم؟! هه...اگه من نبودم این همه جاسوس گرفته میشد؟! من دارم بقیرو ب دستور تو کنترل میکنم...چندین بار دستام ب خون آلوده شده،درد کشیدم،ب دستای دشمنات افتادمو شکنجه شدم و...اونم بخاطر تو...
کوک:: ب دستور من ن بخاطر من...الآنم نمیخام چیز دیگه ای بشنوم همه اینا وظیفته...
مشکل داری میتونی بری بیرون از ما
ساناکو:: ن..نه من تا همیشه میخام یه مافیایی باشم
کوک:: بای...
کوک رفت و ساناکو چنگی ب موهاش زد و با حرص ب کوک نگاه کرد...
خب تصمیم گرفتم رمانم بزارم...
۹۸.۹k
۱۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.