تو یک قصیدهی نابی و واژه واژه عزیز

تو یک قصیده‌ی نابی و واژه واژه عزیز
که شاعرانه وزیدی به پیکر پاییز

نجیبِ بومیِ سبزینه پوشِ کشمیری
تنت حکایت باغ و لبان تو گلریز

کویر داغ وجودم ترک ترک شده است
بریز عطر تنت را به متن این  جالیز

فدای دامن پر مهرت ای صحیفه ی ناز
وفور نعمتی وپیش تو جهان ناچیز

به جلوه های رکوع تو کوه ها به سجود
قیامتِ  عطش آلودِ  مبتلا بر خیز

بگیر عمر مرا وبه یک غزل بنواز
هزار و یکشبِ شیرین بهارِ مهرانگیز اکرم نورانی
دیدگاه ها (۲)

بیشه‌ای سوخته در قلبِ کویری‌ست، منم!وندرآن بیشه‌ی آتش‌زده شی...

آیا دوباره گیسوانم رادر باد شانه خواهم زد؟آیا دوباره باغچه‌ه...

زندگی با ماجراهای فراوانش،ظاهری دارد به سان بیشه ای بغرنج و ...

پاییز هم آمدبا یک عالمه دلواپسی و انتظاربا چشم هایی خیس ودید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط