زندگی با ماجراهای فراوانش

زندگی با ماجراهای فراوانش،
ظاهری دارد به سان بیشه ای بغرنج و در هم باف
ماجراها گونه گون و رنگ وارنگ ست؛
چیست اما ساده تر از این، که در باطن
تار و پود هیچی و پوچی هم آهنگ است؟
من بگویم، یا تو می‌گویی
هیچ جز این نیست؟
تو بگویی یا نگویی، نشنود او جز صدای خویش
ـ هی فلانی! زندگی شاید همین باشد
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمی‌خواهی
من گمانم زندگی باید همین باشد
من که باور کرده ام، باید همین باشد
هی فلانی! شاتقی بی شک تو حق داری
راست می‌گویی، بگو آنها که می‌گفتی
باز آگاهم کن از آنها که آگاهی
از فریب، از زندگی، از عشق
هر چه می‌خواهی بگو، از هر چه می‌خواهی
هر چه خواهی کن، تو خود دانی
گر عبث، یا هر چه باشد چند و چون،
این است و جز این نیست
مرگ گوید: هوم! چه بیهوده!
زندگی می‌گوید: اما باز باید زیست،
باید زیست،
باید زیست!


#مهدی_اخوان_ثالث
#پارت_هفتم

@CaffeTakRoman📘
دیدگاه ها (۰)

تو یک قصیده‌ی نابی و واژه واژه عزیزکه شاعرانه وزیدی به پیکر ...

بیشه‌ای سوخته در قلبِ کویری‌ست، منم!وندرآن بیشه‌ی آتش‌زده شی...

پاییز هم آمدبا یک عالمه دلواپسی و انتظاربا چشم هایی خیس ودید...

تمام دختران این سرزمین حق دارند انتخاب کنند چه بپوشند و چه ر...

السلام علیک یا حجت الله فی ارضه ع

اگه حتی یه بار پای حرفت می موندی و کاری که قلبت بهت میگه رو ...

سلام!حال همه ما خوب استملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط