بیشهای سوخته در قلب کویریست منم

بیشه‌ای سوخته در قلبِ کویری‌ست، منم!
وندرآن بیشه‌ی آتش‌زده شیری‌ست، منم!

ای فلک! خیره به روئین تنی‌ات چشم مدوز،
راست در ترکشِ رستم پَرِ تیری‌ست منم!

تا قفس هست مرا شادی آزادی نیست،
هرکجا در همه آفاق اسیری‌ست منم!

زندگی سنگ عظیمی‌ست، ولی می‌شکند
که روان زیرِ پِی‌اش جوی حقیری‌ست، منم!

در پی آب حیاتی؟ به خرابات برو
- خسته از عمر - در آن زاویه پیری‌ست، منم!

گرچه دور است ولی زود عیان خواهد شد
آنچه کوه است در آن دامنه، دیری‌ست منم
دیدگاه ها (۰)

آیا دوباره گیسوانم رادر باد شانه خواهم زد؟آیا دوباره باغچه‌ه...

آيا اجازه دارم،از پای اين حصاردر رنگ آن شكوفه‌ی شاداب بنگرمو...

تو یک قصیده‌ی نابی و واژه واژه عزیزکه شاعرانه وزیدی به پیکر ...

زندگی با ماجراهای فراوانش،ظاهری دارد به سان بیشه ای بغرنج و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط