خب دوستان با توجه به پست: https://wisgoon.com/p/116O3YLPT
خب دوستان با توجه به پست: https://wisgoon.com/p/116O3YLPT0/بازیگران^/
همونطوری که معرفی کردم میخوام یه فیلمنامه بنویسم به نام هجر.بهتون موضوع کوتاه رو گفتم ولی میخوام الان قسمت اول رو براتون بنویسم.عا اینم بگم که رویا زنشه و اسم اصلیش زیبا کرمعلی هست.
خب همه این اتفاقا بعد از نشون دادن بچگی ریحانه ست👇
پارت ۱✨:
روز/دختره ۴ ساله هست./رویا درو باز کرد اومد تو خونه.امجدی نشسته بود بی حال تکیه داده بود به دیوار سیگار دستش بود.با بی حوصلگی بهش نگاه کرد:«چند دفعه گفتم سیگار نکش به ریه های این بچه آسیب میرسه،کجاس الان؟»علی:«تو اتاق خوابوندمش»-علی چرا حرف گوش نمیکنی میگم.../صدای ریحانه اومد که مامانشو صدا کرد.رویا رفت کنارش:«جانم مامان»علی پاشد رفت.ریحانه:«چی شده؟/-هیچی دخترم بگیر بخواب قربونت برم/ص بعد:حمومو نشون داد که عکسشو گذاشتم براتون که چه مدلین.
ریحانه:«بابا»علی:«بله»-چرا با مامان حرف نمیزنی؟/-کی اینو گفته؟/-آخه من دیدم دیگه با مامان قهری،اصلا حوصله نداری با منم قهری/-من با تو قهرم؟قهر بودم حرف میزدم؟/-بابا یه چی شده/-دخترم قربونت بشم میگم چیزی نشده دیگه،هی سوال میکنی /ریحانه ناراحت شد و چیزی نگفت.علی یه لحظه دیدش و یه ثانیه نگاش کرد:«ریحانه»ریحانه نگاش کرد./:«بیا اینجا»پا شد رفت.علی رو پاهاش نشست.علی با سطل آب از تو لگن برداشت:«میخوام یه چیزی بهت بگم...درسته تو سن تو نیست(آبو ریخت سرش)ولی باید بدونی که،من و مامانو یه دعوای کوچولو کردم،وگرنه من مامانو اندازه تو دوستش دارم»-چرا؟/-یه کوچولو اذیتم کرده،تو اصلا نگران نباش،من و مامان عاشق همیم،فهمیدی/-هوم
همونطوری که معرفی کردم میخوام یه فیلمنامه بنویسم به نام هجر.بهتون موضوع کوتاه رو گفتم ولی میخوام الان قسمت اول رو براتون بنویسم.عا اینم بگم که رویا زنشه و اسم اصلیش زیبا کرمعلی هست.
خب همه این اتفاقا بعد از نشون دادن بچگی ریحانه ست👇
پارت ۱✨:
روز/دختره ۴ ساله هست./رویا درو باز کرد اومد تو خونه.امجدی نشسته بود بی حال تکیه داده بود به دیوار سیگار دستش بود.با بی حوصلگی بهش نگاه کرد:«چند دفعه گفتم سیگار نکش به ریه های این بچه آسیب میرسه،کجاس الان؟»علی:«تو اتاق خوابوندمش»-علی چرا حرف گوش نمیکنی میگم.../صدای ریحانه اومد که مامانشو صدا کرد.رویا رفت کنارش:«جانم مامان»علی پاشد رفت.ریحانه:«چی شده؟/-هیچی دخترم بگیر بخواب قربونت برم/ص بعد:حمومو نشون داد که عکسشو گذاشتم براتون که چه مدلین.
ریحانه:«بابا»علی:«بله»-چرا با مامان حرف نمیزنی؟/-کی اینو گفته؟/-آخه من دیدم دیگه با مامان قهری،اصلا حوصله نداری با منم قهری/-من با تو قهرم؟قهر بودم حرف میزدم؟/-بابا یه چی شده/-دخترم قربونت بشم میگم چیزی نشده دیگه،هی سوال میکنی /ریحانه ناراحت شد و چیزی نگفت.علی یه لحظه دیدش و یه ثانیه نگاش کرد:«ریحانه»ریحانه نگاش کرد./:«بیا اینجا»پا شد رفت.علی رو پاهاش نشست.علی با سطل آب از تو لگن برداشت:«میخوام یه چیزی بهت بگم...درسته تو سن تو نیست(آبو ریخت سرش)ولی باید بدونی که،من و مامانو یه دعوای کوچولو کردم،وگرنه من مامانو اندازه تو دوستش دارم»-چرا؟/-یه کوچولو اذیتم کرده،تو اصلا نگران نباش،من و مامان عاشق همیم،فهمیدی/-هوم
۴.۳k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.