گیسو کمند part;18
گیسو کمند #part;18
۱۲یا بیشتر بادیگارد جلوی در صف بسته بودن لئون بالای پله ها ایستادو گفت ؛ همتون باید چشم و گوش من باشین اگه ی صدمه ب کمند برسه همه اتونو اخراج میکنم از دور مواظبش باشین
یعنی چی یعنی باور کنم نگرانه ن کمند خر با تو کار داره حالا حالا ها
بسمت ماشین لیموزین سیاهش شدیم بقیه با جنسیس امدن
استرس داشتم ولی باید اروم میشدم خدا کمکم کنه -کمند ببین باید خیلی محتاط عمل کنی امیدوارم این شیش ماه تمرینت باعص شده باشه از پسشون بربیای
علیسان خیلی تیزه باید جوری و گونه ای باشی ک جلب توجه کنی
فقط،سر تکون دادم ک بعد ی ساعت رانندگی همه جا دیگ بیابون بود خشک ن ولی پر از بوته و درخت جنگلم نبود لئون ترمز کرد و گفت :خوبی ؟-اینجاست ؟+ن اونطرفتر ی انباریه
سری تکون دادم بادیگاردا منتظر وایسادع بودن داشتم پیاده میشدم ک گفت+کمند ؟+هوم ؟+خوبی ؟-چاره ای ندارم +
همینجا هسم برو موفق باشی
پیاده شدم راه افتادیم
اطرافای انباری بودیم ک چند تا بادیگارد جلوی در بودن کنار انباری توقف کردیم بسمت پسرا برگشتمو گفتم :حواستون باشه دست گل ندین پخش شین و بی سرو صدا بیهوششون کنید -اما ما بیهوش نمیکنیم +بس میری میکوشیش اونام مص شمان خب سری تکون دادن و پخش شدن نفس حبس شدمو بیرون فرستادم و صلوات فرستادمو بعد این ک بادیگارداشونو بیهوش کردن خواستیم بریم ت اما دوربینای مدار بسته داشتن لعنتی شاید الان دارن مارو میبینن
ک مراد با اسلحه زد دوربینارو ترکوند ک از صدای گوله پرندخ های درخت فرار کردن لعنتی بسمتش برگشتمو گفتم :احححمقققق این چ کاری بود کرد ..لعنتی برین درو تر منو پوشش بدین شاید سری تکون دادن و گفتن :ماهمچین دستوری نگرفتیم عصبی بودم اینا حرف گوش نمیکردنو الانا بود ادمای علیسان بیاد -بررییید ک مراد گفت ؛نمیتونیم ما از لئون دستور گرفتم عصبی بهش نزدیک شدمو و گفتم :گور بابای تو ریئست تا سه میشمرم رفتین رفتین اگ نرین اسلحه رو گرفتم جلوشون با این حالیتون میکنن نگاهشون عوض نشد فکر میکردن جرعت همچین کاری ندارمو دارم نقش بازی میکنم ک با شلیک ب شونه راست مراد همشون ترسیدع عقب رفتن -زوددد باشید رفتن عقبترو وارد انباری شدم ک بادیدن علیسان تو اکواریومی ک کم مونده بود پر بشه بسمتش دویدم و بهش خیره شدم چرا باید همه اینا نقشه باشه ک عصبی گفت،:yardem et bakma
"کمکم کن نگاه نکن "فک میکرد ترکم بسمت صندلی کنار اکواریوم رفتم و گرفتم و کوبیدم ب اکواریم اما انگار ضد گلوله بود لعنتی اب کم مونده بود پر بشهو علیسان خفه بشه عقبتر رفتم و اسلحمو نشونه گرفتم و شلیک کردم اما چیزیش نشد لعنتی پشت سر هم گلوله بارونش کردم ولی کم مونده بود بشکنه اما گلولم تموم شد لعنتی خداا عجب گیری کردما اب دیگه پر شده بودو علیسانداشت
۱۲یا بیشتر بادیگارد جلوی در صف بسته بودن لئون بالای پله ها ایستادو گفت ؛ همتون باید چشم و گوش من باشین اگه ی صدمه ب کمند برسه همه اتونو اخراج میکنم از دور مواظبش باشین
یعنی چی یعنی باور کنم نگرانه ن کمند خر با تو کار داره حالا حالا ها
بسمت ماشین لیموزین سیاهش شدیم بقیه با جنسیس امدن
استرس داشتم ولی باید اروم میشدم خدا کمکم کنه -کمند ببین باید خیلی محتاط عمل کنی امیدوارم این شیش ماه تمرینت باعص شده باشه از پسشون بربیای
علیسان خیلی تیزه باید جوری و گونه ای باشی ک جلب توجه کنی
فقط،سر تکون دادم ک بعد ی ساعت رانندگی همه جا دیگ بیابون بود خشک ن ولی پر از بوته و درخت جنگلم نبود لئون ترمز کرد و گفت :خوبی ؟-اینجاست ؟+ن اونطرفتر ی انباریه
سری تکون دادم بادیگاردا منتظر وایسادع بودن داشتم پیاده میشدم ک گفت+کمند ؟+هوم ؟+خوبی ؟-چاره ای ندارم +
همینجا هسم برو موفق باشی
پیاده شدم راه افتادیم
اطرافای انباری بودیم ک چند تا بادیگارد جلوی در بودن کنار انباری توقف کردیم بسمت پسرا برگشتمو گفتم :حواستون باشه دست گل ندین پخش شین و بی سرو صدا بیهوششون کنید -اما ما بیهوش نمیکنیم +بس میری میکوشیش اونام مص شمان خب سری تکون دادن و پخش شدن نفس حبس شدمو بیرون فرستادم و صلوات فرستادمو بعد این ک بادیگارداشونو بیهوش کردن خواستیم بریم ت اما دوربینای مدار بسته داشتن لعنتی شاید الان دارن مارو میبینن
ک مراد با اسلحه زد دوربینارو ترکوند ک از صدای گوله پرندخ های درخت فرار کردن لعنتی بسمتش برگشتمو گفتم :احححمقققق این چ کاری بود کرد ..لعنتی برین درو تر منو پوشش بدین شاید سری تکون دادن و گفتن :ماهمچین دستوری نگرفتیم عصبی بودم اینا حرف گوش نمیکردنو الانا بود ادمای علیسان بیاد -بررییید ک مراد گفت ؛نمیتونیم ما از لئون دستور گرفتم عصبی بهش نزدیک شدمو و گفتم :گور بابای تو ریئست تا سه میشمرم رفتین رفتین اگ نرین اسلحه رو گرفتم جلوشون با این حالیتون میکنن نگاهشون عوض نشد فکر میکردن جرعت همچین کاری ندارمو دارم نقش بازی میکنم ک با شلیک ب شونه راست مراد همشون ترسیدع عقب رفتن -زوددد باشید رفتن عقبترو وارد انباری شدم ک بادیدن علیسان تو اکواریومی ک کم مونده بود پر بشه بسمتش دویدم و بهش خیره شدم چرا باید همه اینا نقشه باشه ک عصبی گفت،:yardem et bakma
"کمکم کن نگاه نکن "فک میکرد ترکم بسمت صندلی کنار اکواریوم رفتم و گرفتم و کوبیدم ب اکواریم اما انگار ضد گلوله بود لعنتی اب کم مونده بود پر بشهو علیسان خفه بشه عقبتر رفتم و اسلحمو نشونه گرفتم و شلیک کردم اما چیزیش نشد لعنتی پشت سر هم گلوله بارونش کردم ولی کم مونده بود بشکنه اما گلولم تموم شد لعنتی خداا عجب گیری کردما اب دیگه پر شده بودو علیسانداشت
۱۲.۴k
۲۶ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.