فیک خوشحال باش دارم میام پیشت
فیک خوشحال باش دارم میام پیشت
ویو تهیونگ: رفتم به اون ادرس
وارد یه جای بزرگ و خلوت شدم
یهو یکی از پشت چشامو بست دستمم بست
تهبونگ: هویی اینجا چه خبرههه
بابای ا.ت: هیچی یه مهمونیه عالی برات ترتیب دیدم
تهیونگ: چه گوهی میخوای بخوری
بابای ا.ت: چشاشو باز کنید
تهیونگ ویو: چشامو باز کردم که دیدم ا.ت رو به صندلی بسته
ا.ت ویو: تهیونگ رفته بود بیرون یکی بهش زنگ زده بود گفت بیا فلان جا خیلیم استرس داشت
رفتم غذا بوخورم یه دو کبوکی درست کردم و خوردم که زنگ در رو زدن رفتم باز کنم تو مرد نره غول چشامو دهنمو بستن انداختنم تو ماشین
و سیاهی مطلق
بیدار شدم دیدم به صندلی بسته شدم حالا کی منو بسته بود بابام کسی که عاشقانه میپرستیدمش
کسی که میخواستم بهش تکیه کنم
تهیونگ: ا.تتتتتتتت
تهیونگ: مرتیکه چجوری دلت میاد با دخترت اینجوری کنی تو قلب نداری
بابای ا.ت: فعلا من شما دوتا رو تو چنگم دارمم و به چیز دیگه ای احتیاج ندارم
طبق برنامه ریزیم ساعت ۳ تجاوز به ا.ت ساعت ۶ نیم عصر تیکه کردن تهیونگ و خوردن گوشتش
ا.ت: تو چقد پست فدرت بودی و من نمیدونستم(گریه)
ویو تهیونگ: رفتم به اون ادرس
وارد یه جای بزرگ و خلوت شدم
یهو یکی از پشت چشامو بست دستمم بست
تهبونگ: هویی اینجا چه خبرههه
بابای ا.ت: هیچی یه مهمونیه عالی برات ترتیب دیدم
تهیونگ: چه گوهی میخوای بخوری
بابای ا.ت: چشاشو باز کنید
تهیونگ ویو: چشامو باز کردم که دیدم ا.ت رو به صندلی بسته
ا.ت ویو: تهیونگ رفته بود بیرون یکی بهش زنگ زده بود گفت بیا فلان جا خیلیم استرس داشت
رفتم غذا بوخورم یه دو کبوکی درست کردم و خوردم که زنگ در رو زدن رفتم باز کنم تو مرد نره غول چشامو دهنمو بستن انداختنم تو ماشین
و سیاهی مطلق
بیدار شدم دیدم به صندلی بسته شدم حالا کی منو بسته بود بابام کسی که عاشقانه میپرستیدمش
کسی که میخواستم بهش تکیه کنم
تهیونگ: ا.تتتتتتتت
تهیونگ: مرتیکه چجوری دلت میاد با دخترت اینجوری کنی تو قلب نداری
بابای ا.ت: فعلا من شما دوتا رو تو چنگم دارمم و به چیز دیگه ای احتیاج ندارم
طبق برنامه ریزیم ساعت ۳ تجاوز به ا.ت ساعت ۶ نیم عصر تیکه کردن تهیونگ و خوردن گوشتش
ا.ت: تو چقد پست فدرت بودی و من نمیدونستم(گریه)
۴.۹k
۲۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.