باران عشقمی و اگر خوش نباری ام

باران عشقمیّ و اگر خوش نباری ام
هرلحظه غرق فاجعه یِ بی قراری ام

باتو دلم به وسعت خورشید روشن است
بی تو اسیر دغدغه های خماری ام

من عاشق توام ، تو عزیز دل منی
اینک بگو که توهم دوست داری ام

ای مهربانتر از همه ی هرچه دیده ام
از دست می روم تو بکن پاسداری ام

از آن زمان که روی تو را دید چشم من
دیگر ز هرچه غیر تو باشد فراری ام

ای ماه روی فاضله ، معشوقه ی منی
من با حضور مهرفزای تو جاری ام

دارم تو را شبیه نفس های زندگی
هرگز مخواه باتو نباشم قناری ام

هروقت می روم که رَوی از خیال من
می آای و به شوقِ وصالت میاری ام

اصل صواب زندگی ام با تو بودن است
وقتی که در درون وجودت بکاری ام

باتو همیشه خوشدلم و سبز شک نکن
باتو همیشه در هیجانی بهاری ام...

#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

من قطب مغرور غزل بودم توو کوچه های شعر : یک شب گرد وقتی رسید...

یک کودتاچیِ عاشقِ مستمیک انقلابی مشی دیوانهدنبال آزادی چشمان...

خواستم زنده بمانم غم دنیا نگذاشتخواستم غم نخورم غصه دوران نگ...

آدمهایی که تو را با تمام عیبهایت دوست دارند؛آدمهایی که تو را...

part 1:

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط