تلخ و شیرین (پارت 16)
دیانا:رسیدیم خونه
ارسلان:با دیانا خدافزی کردم رفتم بالا
دیانا:همین که رفتم رفتم سمت دستشویی
خودمو تمیز کردم و پ.د.به.داشتی گذاشتم
ارسلان:رفتم و ول شدم رو تخت خسته بودم
نیکا:رفتم پیش ارسلان و بش گفتم حالم بده
ارسلان:بزار یکم بخوابم عصری میریم بیرون یه دوری
میزنیم حالت عوض میشه
نیکا:باشه
دیانا:دل درد زیادی داشتم مامانم برام یه دمنوش درست
کرد و خوردم و خوابیدم
هفته بعد شنبه:
دیانا:امروز کلی ذوق داشتم چون ارسلان میخواست بیاد
خواستگاری ساعت 6 ساعت 2 بیدار شدم رفتم حمام
بعدشم در اومدم من حمامم حداقل نیم ساعت طول میکشه دیدم دو و نیمه یکم نشستم و تا ساعت 3 و نیم پا گوشی بودم
ارسلان:بیدار شدم رفتم حمام و در اومدم یه تیشرت پوشیدم و شلوار و نهار خوردم امروز روز خواستگاری
بود و نیکا هم قرار بود یه دست گل خوشکل سفارش بده
که من انتخاب کرده بودم
نیکا:ارسلانننننن گل رسید
ارسلان:کارت رو تخت برو ورشدار
نیکا:باشه،ارسلان بیا گل رو ببین چه خوشگله
ارسلان:خیلی خوشگله
بابا ارسلان:چرا بنفشه!
ارسلان:رنگ مورد علاقه دیاناست
بابا ارسلان:گل باید یا سفید یا قرمز
نیکا:نه این قشنگه
(عکس گل رو میزارم)
ارسلان:با دیانا خدافزی کردم رفتم بالا
دیانا:همین که رفتم رفتم سمت دستشویی
خودمو تمیز کردم و پ.د.به.داشتی گذاشتم
ارسلان:رفتم و ول شدم رو تخت خسته بودم
نیکا:رفتم پیش ارسلان و بش گفتم حالم بده
ارسلان:بزار یکم بخوابم عصری میریم بیرون یه دوری
میزنیم حالت عوض میشه
نیکا:باشه
دیانا:دل درد زیادی داشتم مامانم برام یه دمنوش درست
کرد و خوردم و خوابیدم
هفته بعد شنبه:
دیانا:امروز کلی ذوق داشتم چون ارسلان میخواست بیاد
خواستگاری ساعت 6 ساعت 2 بیدار شدم رفتم حمام
بعدشم در اومدم من حمامم حداقل نیم ساعت طول میکشه دیدم دو و نیمه یکم نشستم و تا ساعت 3 و نیم پا گوشی بودم
ارسلان:بیدار شدم رفتم حمام و در اومدم یه تیشرت پوشیدم و شلوار و نهار خوردم امروز روز خواستگاری
بود و نیکا هم قرار بود یه دست گل خوشکل سفارش بده
که من انتخاب کرده بودم
نیکا:ارسلانننننن گل رسید
ارسلان:کارت رو تخت برو ورشدار
نیکا:باشه،ارسلان بیا گل رو ببین چه خوشگله
ارسلان:خیلی خوشگله
بابا ارسلان:چرا بنفشه!
ارسلان:رنگ مورد علاقه دیاناست
بابا ارسلان:گل باید یا سفید یا قرمز
نیکا:نه این قشنگه
(عکس گل رو میزارم)
۴.۶k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.