تلخ و شیرین (پارت 15)
ارسلان:بچه ها من یه کاری برام پیش اومده باید برم
رضا:تازه که اومدین حالا
ممد:وو چقد زوددد یه ساعت فقد
ارسلان:حالا یه وقت دیگه سر میزنیم
عسل:من قهوه درست کردم بشینید بخورید
دیانا:مرسی عزیزم ببخشید دیگه باید بریم
رضا:هر جور راحتید
بچه ها :خدافز
اردیا:بای
ارسلان:الان درد داری؟
دیانا:آره
ارسلان:فدات بشم،بیا بریم خونه
«ببخشید کم بود »
رضا:تازه که اومدین حالا
ممد:وو چقد زوددد یه ساعت فقد
ارسلان:حالا یه وقت دیگه سر میزنیم
عسل:من قهوه درست کردم بشینید بخورید
دیانا:مرسی عزیزم ببخشید دیگه باید بریم
رضا:هر جور راحتید
بچه ها :خدافز
اردیا:بای
ارسلان:الان درد داری؟
دیانا:آره
ارسلان:فدات بشم،بیا بریم خونه
«ببخشید کم بود »
۲.۹k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.