P20
ا/ت:نه بابا خودتو خسته نکن من میرم عکس تهیونگ خان مونده اونو بگیرم و بعد بریم خونه اصلا حوصله املاک و ندارم
کای:باشه پس پاشو برو زود بیا
ا/ت:فعلا
(ا/ت داره میره سمت محل عکاسی تهیونگ و جیمین دارن میرن همون جا پشت سر ا/ت میرن و ا/ت میبینن ،تو راه ا/ت به یکی از کار کنا میخوره و گوشیش از تو جیبیش میفوته زمین ولی متوجه نمیشه تهیونگ و جیمین که اینو دیدن میرن سمت گوشی)
جیمین:گوشی ا/ته
تهیونگ:اره
جیمین:خب ببر بهش بده
(تهیونگ یکم مکث کرد و بعدش گفت)
تهیونگ:الان نمیدم
جیمین:بفرما دزدم که شدی
تهیونگ:دزد چیه وقتی رفت خونه بهش میدم ببینم خونش با اون یا رو یکیه یانه
جیمین:واو چه فکر کردی، ببین والپیپرش چیه
تهیونگ:وایسا الان نگاه میکنم
(گوشی رو روشن میکنه عکس خودشه)
جیمین:خودشه که!
تهیونگ:پس انتظار داشتی کی باشه
جیمین:فکر کردم یه عکس دو نفره ای یه همچین چیزی باشه
تهیونگ:اون مرتیکه الدنگ خیلیم خوشگل نیست که ا/ت عکسسو بزار پس زمینه گوشیش
جیمین:باشه بابا ببین رمز داره
تهیونگ:به تو چه
جیمین:خیلی خب حالا تو عم برای من مثبت شدی
تهیونگ:جیمین باید از تو یه مجسمه بسازن زیرش بنویسن فضول ترین و منحرف ترین ادم دنیا
جیمین:خیلی خب الان چی کار کنم بهت جایزه بدم
تهیونگ:باشه قهر نکن
جیمین:بگو ببخشید
تهیونگ:ببخشید خوب شد
جیمین:خیلی بهتر شد
تهیونگ:فعلا بیا بریم برای عکس برداری
جیمین:باشه
(عکس برداری تموم شد ا/ت سوار ماشین کای شد و به سمت خونه رفتن رسیدن به خونه تهیونگم از منشی نامجون مینهو ادرس خونه ا/ت پرسید اونم ادرسو داشت داد بهش تهیونگ سوار ماشینش شد و رفت سمت خونشون هوا ابری وقتی رسید دم در بارون نم نم میومد تهیونگ وقتی خونه رو دید گفت)
تهیونگ:نکنه ا/ت دزدی میکنه که همیچین خونه ای داره
(رفت به سمت در زنگ زد یکی از خدمتکارا در و براش باز کرد و امد تو حال نشست و خدمتکارم اومد تو رو صدا کنه)
کای:تو اینجا چیکار میکنی ها
تهیونگ:با ا/ت یه کاری دارم
کای:چیکار داری
تهیونگ:به توچه
ا/ت:چی شده تهیونگ
تهیونگ:میشه یکم باهم صحبت کنیم
ا/ت:ارع بیا بشین
تهیونگ:خصوصیه میشه بیرون باشه
ا/ت:برو تو آلاچیق بشین الان میام چیزی میخوری
تهیونگ:قهوه
ا/ت:باشه برو بشین الان میام
(تهیونگ رفت تو آلاچیق نشست منتظر ا/ت بود)
ا/ت:الان سریع ردش میکنم بره
(به خدمتکار گفت که بره دوتا قهوه اماده کنه و بیاره)
کای:نه بابا راحت باش برای اینکه حرصش بگیره اونطوری حرف زدم
(خدمتکار قهوه ها رو اورد)
ا/ت:باشه الان میام
(ا/ت قهوه ها رو گرفت رفت سمت آلاچیق)
ا/ت:چی شده
تهیونگ:ا/ت گوشیتو تو شرکت انداختی من اوردمش برات
ا/ت:مرسی
تهیونگ:دوسش داری
ا/ت:ها
تهیونگ:میگم کای و دوس داری
ا/ت:ارع چرا نباید دوست داشته باشم
تهیونگ:اگه بگم پشیمونم...
کای:باشه پس پاشو برو زود بیا
ا/ت:فعلا
(ا/ت داره میره سمت محل عکاسی تهیونگ و جیمین دارن میرن همون جا پشت سر ا/ت میرن و ا/ت میبینن ،تو راه ا/ت به یکی از کار کنا میخوره و گوشیش از تو جیبیش میفوته زمین ولی متوجه نمیشه تهیونگ و جیمین که اینو دیدن میرن سمت گوشی)
جیمین:گوشی ا/ته
تهیونگ:اره
جیمین:خب ببر بهش بده
(تهیونگ یکم مکث کرد و بعدش گفت)
تهیونگ:الان نمیدم
جیمین:بفرما دزدم که شدی
تهیونگ:دزد چیه وقتی رفت خونه بهش میدم ببینم خونش با اون یا رو یکیه یانه
جیمین:واو چه فکر کردی، ببین والپیپرش چیه
تهیونگ:وایسا الان نگاه میکنم
(گوشی رو روشن میکنه عکس خودشه)
جیمین:خودشه که!
تهیونگ:پس انتظار داشتی کی باشه
جیمین:فکر کردم یه عکس دو نفره ای یه همچین چیزی باشه
تهیونگ:اون مرتیکه الدنگ خیلیم خوشگل نیست که ا/ت عکسسو بزار پس زمینه گوشیش
جیمین:باشه بابا ببین رمز داره
تهیونگ:به تو چه
جیمین:خیلی خب حالا تو عم برای من مثبت شدی
تهیونگ:جیمین باید از تو یه مجسمه بسازن زیرش بنویسن فضول ترین و منحرف ترین ادم دنیا
جیمین:خیلی خب الان چی کار کنم بهت جایزه بدم
تهیونگ:باشه قهر نکن
جیمین:بگو ببخشید
تهیونگ:ببخشید خوب شد
جیمین:خیلی بهتر شد
تهیونگ:فعلا بیا بریم برای عکس برداری
جیمین:باشه
(عکس برداری تموم شد ا/ت سوار ماشین کای شد و به سمت خونه رفتن رسیدن به خونه تهیونگم از منشی نامجون مینهو ادرس خونه ا/ت پرسید اونم ادرسو داشت داد بهش تهیونگ سوار ماشینش شد و رفت سمت خونشون هوا ابری وقتی رسید دم در بارون نم نم میومد تهیونگ وقتی خونه رو دید گفت)
تهیونگ:نکنه ا/ت دزدی میکنه که همیچین خونه ای داره
(رفت به سمت در زنگ زد یکی از خدمتکارا در و براش باز کرد و امد تو حال نشست و خدمتکارم اومد تو رو صدا کنه)
کای:تو اینجا چیکار میکنی ها
تهیونگ:با ا/ت یه کاری دارم
کای:چیکار داری
تهیونگ:به توچه
ا/ت:چی شده تهیونگ
تهیونگ:میشه یکم باهم صحبت کنیم
ا/ت:ارع بیا بشین
تهیونگ:خصوصیه میشه بیرون باشه
ا/ت:برو تو آلاچیق بشین الان میام چیزی میخوری
تهیونگ:قهوه
ا/ت:باشه برو بشین الان میام
(تهیونگ رفت تو آلاچیق نشست منتظر ا/ت بود)
ا/ت:الان سریع ردش میکنم بره
(به خدمتکار گفت که بره دوتا قهوه اماده کنه و بیاره)
کای:نه بابا راحت باش برای اینکه حرصش بگیره اونطوری حرف زدم
(خدمتکار قهوه ها رو اورد)
ا/ت:باشه الان میام
(ا/ت قهوه ها رو گرفت رفت سمت آلاچیق)
ا/ت:چی شده
تهیونگ:ا/ت گوشیتو تو شرکت انداختی من اوردمش برات
ا/ت:مرسی
تهیونگ:دوسش داری
ا/ت:ها
تهیونگ:میگم کای و دوس داری
ا/ت:ارع چرا نباید دوست داشته باشم
تهیونگ:اگه بگم پشیمونم...
۶۷.۲k
۰۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.