P21
تهیونگ:اگه بگم پشیمونم چی منو میبخشی برگردی پیشم
ا/ت:پشیمونی فایده ندارع
تهیونگ:راهی هست که بتونم جبران کنم یا منو ببخشی
ا/ت:بعد شیش سال اومدی اینا رو بهم بگی
تهیونگ:ا/ت من هنوز دوست دارم میدونم کار اشتباهی کردم اما یه شانس دیگه بهم بده لطفاً
(با کلمه اشتباه ا/ت یاد اون شب افتاد که تهیونگ دسر اومده بود خونه چهره زنه یادش اومده دوباره همه ی اتفاق هایی که براش افتاده بود مرور شد خاطراطشون یادش اومد )
تهیونگ:ا/ت چرا ساکتی
(ا/ت با صدا تهیونگ از فکر در میاد جوابش رو میده)
ا/ت: شانس میخوای بیا اینم شانس
(لیوان امد رو که همراه با قهوه اورده بود میریزه رو صورت تهیونگ،بارون کم کم شدت گرفت دونه هاش بزرگ شده بود انگار که از حال دل ا/ت خبر داشت)
ا/ت:تازه الان یادم اومد زنیکه که دیگه دوبرم نبینمت
(پامیشه از آلاچیق میزنه بیرون تهیونگ دستشو میگره)
تهیونگ:ا/ت بزار توضیح بدم اون موقع که تو رفتی من خیلی تنها شدم اونم به زور خودشو چسبوند بهم من چون تنها بود.....
ا/ت:تو همیشه یه بهونه داری(با داد و گریه)
چرا ولم نمیکنی (با داد و گریه)
چرا دست از سرم بر نمیداری منو تو حال خودم بزاری ها تو اگه شانس میخواستی همون موقع میمودی دنبالم نه شیش سال بعد(با داد و گریه)
ولم کن(با داد و گریه)
تهیونگ:ا/ت خواهش میکنم من دیگه نمیتونم بدون تو من یه اشتباه کردم اما اون موقع من مست بودم
(هر دوشون زیر بارون خیس خیس شده بودن)
ا/ت:مست بودی ها ولی وقتی بغلش میکردی مست نبودی اصلا تلو تلو نمیخوردی
میدونی چقدر منتظر بودم تا خودت بیایو بهم یه چیزی بگی(با داد)
(دستشو میکشه)
تهیونگ:من هر چیم میگفتم تو باور نمیکردی(با داد)
ا/ت:واقعا متاسفم برات که منو اینطوری شناختی حتی اگه یکمم منو میشناختی میدونستی که من اون موقع هر چی میگفتی باور میکردم
(ا/ت میخواد بره تو که ا/ت و مینداه روی کولش و سوار ماشینش میکنه و خودشم درو سوار میشه و درو قفل میکنه)
ا/ت:درو کوفتیو باز کن
تهیونگ:کمربندتو ببند
ا/ت:میگم درو باز کن من با تو هیچ جا نمیام
تهیونگ:اگه نبندی خودم میبندم
ا/ت:نمیفهمی من چی میگم الو
(تهیونگ خم میشه روی ا/ت صورتاشون به هم نزدیک شده بود،تهیونگ به چشمای ا/ت زل زده بود که ا/ت گفت)
ا/ت:مرتیکه برو اونور
تهیونگ:نخوردمت که
ا/ت:ارع با چشمات منو خوردی
(تهیونگ ماشینو روشن میکنه میره به سمت خونه ای که قبلا با ا/ت زندگی میکردن ماشینو نگه میداره پیاده میشه میبینه ا/ت پیاده نمیشه میره در ا/ت باز میکنه و میگه)
تهیونگ:پیاده شو
ا/ت:منو ببر خونه ی خودم
تهیونگ:پیاده شو بزار به زور پیادت نکنم
ا/ت:گفتم منو ببر خونه ی خودم(شمرده شمرده گفت)
تهیونگ:که اینطور
(ا/ت و انداخت رو کولش و بردش تو خونه)
ا/ت:منو بزار زمین نمیشنوی
بزارم زمین مگه گاوی که نمیفهمی
ا/ت:پشیمونی فایده ندارع
تهیونگ:راهی هست که بتونم جبران کنم یا منو ببخشی
ا/ت:بعد شیش سال اومدی اینا رو بهم بگی
تهیونگ:ا/ت من هنوز دوست دارم میدونم کار اشتباهی کردم اما یه شانس دیگه بهم بده لطفاً
(با کلمه اشتباه ا/ت یاد اون شب افتاد که تهیونگ دسر اومده بود خونه چهره زنه یادش اومده دوباره همه ی اتفاق هایی که براش افتاده بود مرور شد خاطراطشون یادش اومد )
تهیونگ:ا/ت چرا ساکتی
(ا/ت با صدا تهیونگ از فکر در میاد جوابش رو میده)
ا/ت: شانس میخوای بیا اینم شانس
(لیوان امد رو که همراه با قهوه اورده بود میریزه رو صورت تهیونگ،بارون کم کم شدت گرفت دونه هاش بزرگ شده بود انگار که از حال دل ا/ت خبر داشت)
ا/ت:تازه الان یادم اومد زنیکه که دیگه دوبرم نبینمت
(پامیشه از آلاچیق میزنه بیرون تهیونگ دستشو میگره)
تهیونگ:ا/ت بزار توضیح بدم اون موقع که تو رفتی من خیلی تنها شدم اونم به زور خودشو چسبوند بهم من چون تنها بود.....
ا/ت:تو همیشه یه بهونه داری(با داد و گریه)
چرا ولم نمیکنی (با داد و گریه)
چرا دست از سرم بر نمیداری منو تو حال خودم بزاری ها تو اگه شانس میخواستی همون موقع میمودی دنبالم نه شیش سال بعد(با داد و گریه)
ولم کن(با داد و گریه)
تهیونگ:ا/ت خواهش میکنم من دیگه نمیتونم بدون تو من یه اشتباه کردم اما اون موقع من مست بودم
(هر دوشون زیر بارون خیس خیس شده بودن)
ا/ت:مست بودی ها ولی وقتی بغلش میکردی مست نبودی اصلا تلو تلو نمیخوردی
میدونی چقدر منتظر بودم تا خودت بیایو بهم یه چیزی بگی(با داد)
(دستشو میکشه)
تهیونگ:من هر چیم میگفتم تو باور نمیکردی(با داد)
ا/ت:واقعا متاسفم برات که منو اینطوری شناختی حتی اگه یکمم منو میشناختی میدونستی که من اون موقع هر چی میگفتی باور میکردم
(ا/ت میخواد بره تو که ا/ت و مینداه روی کولش و سوار ماشینش میکنه و خودشم درو سوار میشه و درو قفل میکنه)
ا/ت:درو کوفتیو باز کن
تهیونگ:کمربندتو ببند
ا/ت:میگم درو باز کن من با تو هیچ جا نمیام
تهیونگ:اگه نبندی خودم میبندم
ا/ت:نمیفهمی من چی میگم الو
(تهیونگ خم میشه روی ا/ت صورتاشون به هم نزدیک شده بود،تهیونگ به چشمای ا/ت زل زده بود که ا/ت گفت)
ا/ت:مرتیکه برو اونور
تهیونگ:نخوردمت که
ا/ت:ارع با چشمات منو خوردی
(تهیونگ ماشینو روشن میکنه میره به سمت خونه ای که قبلا با ا/ت زندگی میکردن ماشینو نگه میداره پیاده میشه میبینه ا/ت پیاده نمیشه میره در ا/ت باز میکنه و میگه)
تهیونگ:پیاده شو
ا/ت:منو ببر خونه ی خودم
تهیونگ:پیاده شو بزار به زور پیادت نکنم
ا/ت:گفتم منو ببر خونه ی خودم(شمرده شمرده گفت)
تهیونگ:که اینطور
(ا/ت و انداخت رو کولش و بردش تو خونه)
ا/ت:منو بزار زمین نمیشنوی
بزارم زمین مگه گاوی که نمیفهمی
۶۶.۵k
۰۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.