عشق مافیایی
عشق مافیایی
پارت 1
ا.ت ویو
بعد از کار پاره وقتم تو رستوران داشتم میرفتم خونه. وقتی رسیدم منتظر بودم که پدرم دوباره میاد و عصبانیت خودش رو روم خالی کنه اما برعکس تصوراتم اومد جلو و با مهربونی گفت
پ ا.ت: او عزیزم چقدر زود برگشتی. بیا این کار تو بگیر و برو یه لباس سیاه مجلسی با کفش و کیف بگیر.
به کارت نگاه کردم واقعا تعجب کردم چون اون کارت خودش نبود. روش نوشته بود « کیم جهیونگ » ( پدر ته) واقعا چه اتفاقی برای پدر عصبی من افتاده بود؟ به هرحال رفتم یه لباس سیاه ( عکسش رو میزارم) و به کفش گرفتم و برگشتم خونه.
فلش بک شب:
یه ماشین اومد دنبالمون. حرکت کردیم به سمت.....
فعلا شرطی نیست
لایک یادتون نره😘😘
پارت 1
ا.ت ویو
بعد از کار پاره وقتم تو رستوران داشتم میرفتم خونه. وقتی رسیدم منتظر بودم که پدرم دوباره میاد و عصبانیت خودش رو روم خالی کنه اما برعکس تصوراتم اومد جلو و با مهربونی گفت
پ ا.ت: او عزیزم چقدر زود برگشتی. بیا این کار تو بگیر و برو یه لباس سیاه مجلسی با کفش و کیف بگیر.
به کارت نگاه کردم واقعا تعجب کردم چون اون کارت خودش نبود. روش نوشته بود « کیم جهیونگ » ( پدر ته) واقعا چه اتفاقی برای پدر عصبی من افتاده بود؟ به هرحال رفتم یه لباس سیاه ( عکسش رو میزارم) و به کفش گرفتم و برگشتم خونه.
فلش بک شب:
یه ماشین اومد دنبالمون. حرکت کردیم به سمت.....
فعلا شرطی نیست
لایک یادتون نره😘😘
۵.۶k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.