قلمره خوناشام پارت پانزده
ا/ت: ببینم چرا تعجب نکردی که من ملکم هستم؟!
جین: چون از قبل میدونستم
ا/ت: از کجا میدونستی؟!
جین: آخه پدر من همون قیب گویی بوده که به پادشاه گفته و پدرم بهم گفت که من دومین نفری هستم که ملکه ملاقات میکنه
ا/ت: پدرت واقعا توانایی های خارقالعاده داشته
جین: آره
ا/ت: ببینم تو وقتی میدونستی من کیم چرا پرسیدی؟!
جین: به تو چه دلم خاست پرسیدم
ا/ت: 😐😐😐
جین: سوری
سوری: بله ارباب
جین: این خانم رو به اتاقش راهنمایی کن
سوری: چشم ارباب
ا/ت: همون دختر که اسمش یولی یول هرچی هالا بود منو برو به اتاقم دلم واسه اتاقم تو خابگاه تنگ شده فکر کنم هانیه از لیوانم استفاده کرده صد درصد که استفاده میکنه
خب حالا خیلی خستم بزار یکمی بخابم
تا چشمام رو روهم گزاشتم خابم برد
جین: چون از قبل میدونستم
ا/ت: از کجا میدونستی؟!
جین: آخه پدر من همون قیب گویی بوده که به پادشاه گفته و پدرم بهم گفت که من دومین نفری هستم که ملکه ملاقات میکنه
ا/ت: پدرت واقعا توانایی های خارقالعاده داشته
جین: آره
ا/ت: ببینم تو وقتی میدونستی من کیم چرا پرسیدی؟!
جین: به تو چه دلم خاست پرسیدم
ا/ت: 😐😐😐
جین: سوری
سوری: بله ارباب
جین: این خانم رو به اتاقش راهنمایی کن
سوری: چشم ارباب
ا/ت: همون دختر که اسمش یولی یول هرچی هالا بود منو برو به اتاقم دلم واسه اتاقم تو خابگاه تنگ شده فکر کنم هانیه از لیوانم استفاده کرده صد درصد که استفاده میکنه
خب حالا خیلی خستم بزار یکمی بخابم
تا چشمام رو روهم گزاشتم خابم برد
۱۲.۳k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.