یکی از بهترین لحظه هایی که تو عمرم سپری کردم امروز بود که وقتی صبحونه داداشم برای مدرسه رو براش حاضر می کردم، در پوست خود گنجایش پیدا نمیکردم که صبح زود دیگه نباید آماده بشم برم مدرسه >< یه حس خود برتر پنداری ای داشتم که نگو @-@
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.