زندگی احساسی من
زندگی احساسی من
p24
بکی:ولش کنننننن(سعی میکنه جداشون کنه)
مامان دامیان میره یه چاقو از تو آشپز خونه برمیداره(حداقل تفنگ میووردی)
بکی:نکنیننن
مامان دامیان:این دختره هرزه نمیتونه زنده بمونه
انیا،بکی:هرزه؟؟؟؟
مامان دامیان:هه حداقل کاریو که کردی گردن بگیر
انیا:من چیکار کردم؟؟؟
مامان دامیان:ببینم تو زندان هم همینو میگی(زنگ زد پلیس)
مامان دامیان:ببخشد یه شکایت داشتم
بکی:چیمیگیننننننن مامان قطعش کن این کارا چیهههه
مامان دامیان: اینجا یه قاتل هست میشه به این ادرسی که میفرستم بیاین
انیا:قا...قات...قاتل؟
(برش به وقتی پلیس اومد)
پلیس:سلام شما شکایت کرده بودین؟
مامان دامیان: بله من بودم
پلیس:میشه همه چیو توضیح بدین
مامان دامیان:اقای پلیس ایشون انیا فورجر چند تا ادم فرستاده بودن تا شوهر منو بکشن و ایشون با یه پسر به اسم یوتو رابطه دارن و با ایشون...کردن(اره دیگ خودتون میدونین)
بکی:(نگاهی به انیا میکنه)
انیا:کی اینارو گفتههه؟؟
پلیس:ما همه چیو فهمیدیم الان رسیدگی میکنیم
p24
بکی:ولش کنننننن(سعی میکنه جداشون کنه)
مامان دامیان میره یه چاقو از تو آشپز خونه برمیداره(حداقل تفنگ میووردی)
بکی:نکنیننن
مامان دامیان:این دختره هرزه نمیتونه زنده بمونه
انیا،بکی:هرزه؟؟؟؟
مامان دامیان:هه حداقل کاریو که کردی گردن بگیر
انیا:من چیکار کردم؟؟؟
مامان دامیان:ببینم تو زندان هم همینو میگی(زنگ زد پلیس)
مامان دامیان:ببخشد یه شکایت داشتم
بکی:چیمیگیننننننن مامان قطعش کن این کارا چیهههه
مامان دامیان: اینجا یه قاتل هست میشه به این ادرسی که میفرستم بیاین
انیا:قا...قات...قاتل؟
(برش به وقتی پلیس اومد)
پلیس:سلام شما شکایت کرده بودین؟
مامان دامیان: بله من بودم
پلیس:میشه همه چیو توضیح بدین
مامان دامیان:اقای پلیس ایشون انیا فورجر چند تا ادم فرستاده بودن تا شوهر منو بکشن و ایشون با یه پسر به اسم یوتو رابطه دارن و با ایشون...کردن(اره دیگ خودتون میدونین)
بکی:(نگاهی به انیا میکنه)
انیا:کی اینارو گفتههه؟؟
پلیس:ما همه چیو فهمیدیم الان رسیدگی میکنیم
۵.۳k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.