بعد از چهل و هشت ساعت درگیری سخت با دشمن نیمه شب به ...
بعد از چهل و هشت ساعت درگیری سخت با دشمن ، نیمه شب به اردوگاه رسیده بودیم ....
مقداری آب و یک جعبه خرما باقی مانده بود . فرمانده بچه های گردان را به خط کرد و گفت : برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و برادرانی که میتونند تا صبح تحمل کنند .
جعبه خرما دست به دست میان بچه ها چرخید و آخر به دست فرمانده رسید . فرمانده به جعبه نگاه کرد دید خرماها دست نخورده ؛ بچه ها تنها با ته مانده آب قمقمه هایشان افطار کرده بودند
ماه رمضان بود .......تیرماه شصت و یک
@rahro313
مقداری آب و یک جعبه خرما باقی مانده بود . فرمانده بچه های گردان را به خط کرد و گفت : برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و برادرانی که میتونند تا صبح تحمل کنند .
جعبه خرما دست به دست میان بچه ها چرخید و آخر به دست فرمانده رسید . فرمانده به جعبه نگاه کرد دید خرماها دست نخورده ؛ بچه ها تنها با ته مانده آب قمقمه هایشان افطار کرده بودند
ماه رمضان بود .......تیرماه شصت و یک
@rahro313
- ۱.۵k
- ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط