•وقتی درخواست یه پسرو رد میکنی و...•
•وقتی درخواست یه پسرو رد میکنی و...•
❤ #استری_کیدز ❤
داشتی توی پارک قدم میزدی که یه پسر جذاب و قد بلند به سمتت اومد و جلوت وایساد
=ام..راستش من از شما خوشم اومده..خوشحال میشم اگه شمارتون رو داشته باشم..
مدام نگاهشو از زمین و چهره ی تو عوض میکرد و معلوم بود که خجالت کشیده و منتظر جوابته
&من..شرمنده ام..تو شرایطی نیستم که بتونم قرار بزارم
لبخند محوی زدی و بعد از رد کردن درخواستش ازش فاصله گرفتی ولی دوباره..با قرار گرفتن پسر دیگه ای رو به روت وایسادی
÷من چطور؟ من میتونم دوست پسر عالی برات باشم!
نفس عمیقی کشیدی و خواستی دوباره همون جمله رو به زبون بیاری ولی با شنیدن صدایی از پشتت حرفت رو خوردی
(به عنوان عضو نهم)
بنگچان🐺:
_درخواست قرار؟ اونم به دختر من؟
ابرویی بالا انداخت و درست کنار تو ، روبه روی اون پسر ایستاد
_شرمنده ولی همینطور که خودش میخواست بگه امکان پذیر نیست
بعد دستت رو گرفت و بهت نگاه کرد
_مگه نه؟
&ا..اره..
لینو🐰: دستشو دور کمرت حلقه کرد
_دوست پسر عالی؟ ببخشیدا ولی خودش یه دوست پسر فوق العاده داره پس..مزاحم نشید لطفا
بعد نگاهشو از اون پسر گرفته و به تو متنقل کرد و لبخندی زد
چانگبین🐷🐰:
_شرایطشو نداره چون شوهر داره!
بهت نزدیکتر شد و دستشو دور کمرت حلقه کرد که متعحب بهش نگاه کردی
&چه شوهری..!!
اروم زمزمه کردی که چانگبین هم با صدای ارومی دم گوشت جواب داد
_هیسسس..من مثلا سعی دارم تو رو نجات بدما
بعد با لبخند ضایعی به طرف نگاه کرد و تو رو با خودش از اونجا برد
هیونجین🥟:
_مگه نشنیدی؟ گفت که شرایط قرار گذاشتنو نداره!
دستت رو گرفت و بعد اینکه تو رو از اونجا دور کرد با شوخی خندید
_والا دختر پادشاه هم اینقدر درخواست نمیگرفت که تو میگیری
هایجین❥~
🐺🐰🐷🐰🥟🐿🐥🐶🦊🐺🐰🐷🐰🥟🐿
#سناریو #اسکیز #سناریو_استری_کیدز #سناریو_اسکیز #Stray_kids #Skz
#بنگچان #چانگبین #لینو #هان #جیسونگ #هیونجین #فلیکس #سونگمین #جونگین #ای_ان #فیک #فیکشن #فیک_استری_کیدز #Fic #Fic_Stray_kids #Fic_Skz #Stray_kids_Fic
❤ #استری_کیدز ❤
داشتی توی پارک قدم میزدی که یه پسر جذاب و قد بلند به سمتت اومد و جلوت وایساد
=ام..راستش من از شما خوشم اومده..خوشحال میشم اگه شمارتون رو داشته باشم..
مدام نگاهشو از زمین و چهره ی تو عوض میکرد و معلوم بود که خجالت کشیده و منتظر جوابته
&من..شرمنده ام..تو شرایطی نیستم که بتونم قرار بزارم
لبخند محوی زدی و بعد از رد کردن درخواستش ازش فاصله گرفتی ولی دوباره..با قرار گرفتن پسر دیگه ای رو به روت وایسادی
÷من چطور؟ من میتونم دوست پسر عالی برات باشم!
نفس عمیقی کشیدی و خواستی دوباره همون جمله رو به زبون بیاری ولی با شنیدن صدایی از پشتت حرفت رو خوردی
(به عنوان عضو نهم)
بنگچان🐺:
_درخواست قرار؟ اونم به دختر من؟
ابرویی بالا انداخت و درست کنار تو ، روبه روی اون پسر ایستاد
_شرمنده ولی همینطور که خودش میخواست بگه امکان پذیر نیست
بعد دستت رو گرفت و بهت نگاه کرد
_مگه نه؟
&ا..اره..
لینو🐰: دستشو دور کمرت حلقه کرد
_دوست پسر عالی؟ ببخشیدا ولی خودش یه دوست پسر فوق العاده داره پس..مزاحم نشید لطفا
بعد نگاهشو از اون پسر گرفته و به تو متنقل کرد و لبخندی زد
چانگبین🐷🐰:
_شرایطشو نداره چون شوهر داره!
بهت نزدیکتر شد و دستشو دور کمرت حلقه کرد که متعحب بهش نگاه کردی
&چه شوهری..!!
اروم زمزمه کردی که چانگبین هم با صدای ارومی دم گوشت جواب داد
_هیسسس..من مثلا سعی دارم تو رو نجات بدما
بعد با لبخند ضایعی به طرف نگاه کرد و تو رو با خودش از اونجا برد
هیونجین🥟:
_مگه نشنیدی؟ گفت که شرایط قرار گذاشتنو نداره!
دستت رو گرفت و بعد اینکه تو رو از اونجا دور کرد با شوخی خندید
_والا دختر پادشاه هم اینقدر درخواست نمیگرفت که تو میگیری
هایجین❥~
🐺🐰🐷🐰🥟🐿🐥🐶🦊🐺🐰🐷🐰🥟🐿
#سناریو #اسکیز #سناریو_استری_کیدز #سناریو_اسکیز #Stray_kids #Skz
#بنگچان #چانگبین #لینو #هان #جیسونگ #هیونجین #فلیکس #سونگمین #جونگین #ای_ان #فیک #فیکشن #فیک_استری_کیدز #Fic #Fic_Stray_kids #Fic_Skz #Stray_kids_Fic
۲۱.۹k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.